پایان خوش بهتر از یک خوشی بی پایان!

شعر دو کاج کتاب فارسی دبستان یادتون هست؟

همونی که دو تا کاج بودن کنار سیم پیام و دوست بودن .بعد طوفان می یاد و یکیشون می شکنه و می افته روی اون یکی...

کاج شکسته به دوستش  التماس می کنه: تا وقتی دوباره ریشه هام تو خاک جا بگیره،تو منو تحمل کن!اما کاج سالم با تندی می گه:به من ربطی نداره و گوش نمی ده...بعد کاج شکسته روی خطوط سیم پیام می افته و همه سیمها قطع می شه.آخرش مامورین،کاج دوم رو هم برای اینکه خطر تکرار نشه،از ریشه قطع می کنن.

می دونین؟این شعر رو من حفظ بودم!الانم از حفظم!حتی گاهی با خواهرم،نوش نوش،می خونیمش و یاد اون موقعها می کنیم...همیشه هم من غصه پایان تلخ این شعر رو می خوردم.

حالا محمد جواد محبت،شاعر این شعر،اومده و آخرش رو به یه پااین خوش تغییر داده!امروز تو وبلاگ ساینا دیدم...انگاری یه بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد...

هیچ می دونین که تمام افسانه های کودکی ما پایانی تلخ داشتن اما بازنویسی شدن و پایان خوش بهشون اضافه شده تا روحیه بچه ها خراب نشه؟مثل نل که آخرش فهمید مادرش مرده...

پسر پادشاه هرگز سیندرلا رو پیدا نکرد و سیندرلا تا ابد خاکستر نشین شد.

سفیدبرفی با گاز زدن به سیب مسموم نامادری بدجنسش،به خواب ابدی فرو رفت و بوسه شاهزاده هم کارساز نشد.

پری کوچک دریایی خودش رو فدای جون شاهزاده کرد و گریه کرد و به کف تبدیل شد و روی امواج دریا شناور شد(حتی من نوار قصه شو با پایان تلخ دارم!)...

زیبای خفته با طلسم جادوگر پیر،خوابید و هرگز بیدار نشد...

نمی دونم چرا همیشه از پایانهای تلخ فراریم!از داستانهایی که پایان تلخ دارن و مبهم تموم می شن،می ترسم.سعی می کنم طرفشون نرم.مبهم و مه آلود بودن،جور خاصی روی روحیه م تاثیر منفی می زاره و من هرگز دنبال آخرش نمی رم.

چه خوب که الان بالغ شدم،فهمیدم تمام داستانهای کودکی ای که باهاشون خاطره داشتم و رویا می ساختم،پایان تلخ داشتن.

چه خوب که اول پایان خوش رو شنیدم و بعدها فهمیدم اینا فقط برای روحیه دادن به بچه ها بوده و پایان تلخی هم وجود داشته...چه خوب که خاطره سازهای کودکی من،هرگز تلخی نداشتن و من همیشه با شیرینی رویا می بافتم....