خوب ...بالاخره ممو فرصت کرد یه کم کارهاش رو راست و ریست کنه و از سر شلوغی درآد تا بیاد تو وبلاگستان و یه دوجین عکس خوشگل رو از سفرش براتون آپلود کنه!
ما این چند روزه،یعنی 3 شنبه تا شنبه رو همدان بودیم...خونه همون دوستمون که پارسال باهاشون تو آنتالیا(تو این پست) آشنا شده بودیم..جاتون خالی خیلی خیلی خوش گذشت...یه زن و شوهر مهربون و آروم میزبان ما بودن و البته خیلی هم شیطون و شاد بودن!
جاده رفت خیلی خیلی زیبا بود...تمیز و خنک...
غروب خورشیدش همراه با گوش کردن به کنسرت یانی دل انگیز بود...
کناره های جاده پر از کاههایی که روی هم انباشته شده بودن و رنگشون چشم نواز بود...ما هم نامردی نکردیم و پیاده شدیم و دٍ عکس بگیر!
اوا؟؟؟این کی بید اون دور دورا وایستاده کنار کاههای طلایی؟
اولین روز رفتیم یه جای باحال مثل دربند صبحانه زدیم به بدن تا توپ شیم و 4 تایی راه بیفتیم سمت آرامگاه ابن سینا !
آرامگاه ابن سینا رو خیلی دوست داشتم...
اوا!!؟؟اینا چقدر آشنان!!
از کتابخونه ابن سینا که بیشتر خالی بود تا پر از کتاب دیدن کردیم...
قبر عارف قزوینی تو همون حیاط ابن سینا بود...
بعد از ابن سینا رفتیم مقبره باباطاهر عریان که اونم لطف خاصی داشت...
شب اول که عروسی دعوت داشتیم!یه عروسی مختلط تو باغ!! انقدر ناز بودن عروس و داماد و ازون آرایشهای خفن و خلیجی و ماسیده و درب داغون که برای عروس 5 تا چشم درست می کنن خبری نبود...خیلی خوش گذشت!ما هم که ترکوندیم اون وسط!!!
روز بعد رفتیم خرید تو بلوار ابن سینا و تو سینو که بهترین فست فود همدانه ناهار خوردیم...
شبش هم باز تولد دعوت بودیم و حسابی دخترونه ترکوندیم!!فکر نمی کردم اینقدر زود با هم اخت بشیم و اینقدر بخندیم!!
میز تولدش عالی بود...و اونقدر با سلیقه چیده شده بود! باورم نمی شد که تمام این تزیینات رو یه پسر کرده باشه!
الویه باب اسفنجی خوردیم...
کیک باب اسفنجی خوردیم...
این ماهیه هم جای خودش خیلی خوشمزه بود!!
صبح فرداش،یکی از آشناهای دوستمون برامون بلیط غار گرفته بود و ما هم از خدا خواسته راهی غار علیصدر شدیم...همه چیز زیبا و خنک بود...آب غار هم بی بو و بی مزه و خنثی و سرد بود! من که خیلی لذت بردم و حسابی فیلمبرداری کردم...
پنجه عقاب و کبوتر آزاد و سنگ تالار رو خیلی خیلی دوست داشتم...نوک قایق تنهایی نشسته بودم و نزاشتم کسی بغل دستم بشینه!یه حالیییییییییی داد!
بعد از غار و ناهار هم راهی لاله جین،پایتخت سفال ایران شدیم...چییییییییی بود! خیلی خیلی زیبا بود! با اینکه لاله جین یه کم گرم بود ولی واقعا" بهم مزه داد! بدبختی باطری دوربینم تموم شد و نتونستم از مغازه بوعلی که بزرگترین فروشگاه سفال لاله جین بود و پول پارو می کرد،عکس بگیرم!
اما این سفالهای خوشگل رو خریدیم...این فیلها رو می بینین؟5 تا بودن! 2 تا شونو با دوستمون تقسیم کردیم...
یه دست فلفلدون و نمکدون خوشگل هم خریدم که سوغاتی بردم برای دونه اینا!!
این هم کوچه خوشگل و باصفای میزبان عزیزمون...
بعد
از 4 روز گشت و گزار،بالاخره رضایت دادیم که برگردیم تهران...اصلا" نمی شد
دل کند!به خصوص که شب آخر یه تولد دیگه دعوتمون کرده بودن که ما به علت
ضیق وقت،پیچوندیم!!
و این هم گندمزار طلای جاده برگشت...تا چشم کار می کرد،تا خود افق گندم کاشته بودن...
مسافرت نوشت: خوب؟یه سفر رفتین همدان و برگشتین خوش گذشت؟
واااااااااااااااااای خوش به حالتون
چقدر خوب بود.... و چقدر خوب که عروسی و تولد هم چاشنی سفرتون بود...
خیلی دوس دارم برم همدان اما هنوز همسری رضایت ندادن.... ایشاله از امروز میرم رو نِروِش تا شاید راضی بشه بریم....
همیشه به سفرای خوب عزیزم
ااااااااااااااااا ممو خوش اومده بودی به شهر ما!!
خوشحالم خوش گذشته بهتون
بابااااااااااااا! تو هم همدانی هستی؟؟
عکس ها عالییییییییییییی بود
خوشحالم که بهت خوش گذشته ...من قسمت غذاها رو خیلی دوست داشتم !
ای شکمو!!
عااالی بود
مرسی خانومی...
عالی بود
منم اون هفته بعد از تبریز همدان بودم٬ عااااااالی بود. جاده طلاییشم خیلی خوشگل بود٬ حتی ساقه گندم چیدم آوردم با خودم
سلام
همیشه به گردش و تفریح بانو
خوش باشید
ممنونم...
خیلی هم خوب:)منم همه اینجاها رفتم و لذت بردم حسابی:)
اون عکس عروسی خیلی سورپرایز کننده و خوب بود...خوش باشی دختر:)
خوشحالم...
ایشالا همیشه به شادی و گردش باشید دوست جون



چقدر اون عروس خانم ناز و ملوس بود... ایشالا خوشبخت باشه
دوستم بیا بگردیم برای اون پسر خوش سلیقه و هنرمند یک فروند خمر خوشمل پیدا کنیم تو دور و بر... حیفه از دست بره
مبارک باشه چه چیزای خوشگلی خریدی
آره والا! اینقدر هم مودب و خانواده دوست بود...ماشین دوستای خواهرش پنچر شد شب تولد جلوی در!همچین دوئید پنچری گرفت!! کلا بر و بچز همدان همه روشنفکر و جذاب و سالم بودن! من آدم بد ندیدم اون چند روزه!
من سال ۸۵ رفتم همدان...البته ما غار نرفتیم...یعنی به حدی شلوغ بود عطایش را به لقایش بخشیدیم...دستت درد نکنه بابت سفرنامه عزیزم..عروس نازی هم هست
ماهم رفتیم غار شلوغ بود! منتهی یکی از دوستا شب قبلش برامون بلیط گرفته بود!
خیلی جالب نوشته بودی از اون شیطوناشی ،اولاً بگو کجا جامون خالی بود همدان یا آنتالیا ؟ بعدشم چه پسر با صلیقه ای چه سفرخوبی !چه غذاهاییییییییی!
خوب منم می بردین مگه چیه هم سفر خوبی می شدم
هر دوش جاتون خالی بید...
به به مهمون همدانی ها بودی پس دوستم
واقعا آدمای خونگرمی هستند...
خیلی ماهن!
مثل همیشه همه چیز عالی و بی نظیره خوشحالم تعطیلات خوبی داشتی دوستم...وای من ذوق مرگ شدم برای اینهمه سلیقه ی آقای پسر
خب براش استین بالا بزن تو دوروبریا حیفه از دست بره ها
واجب شد همدانم تو لیست شهرهایی که دوست دارم ببینم بزارم تا کی قسمت بشه بریم..میبوسمت مموی شادو پر انرژی خودمی
منم خیلی تعجب کرده بودم که پسره اینقدر با سلیقه بود!تازه می گفتن همه خونه رم اون تمیز کرده!
یعنی این جا ها رو شما با خانواده دوستتون دعوت بودین؟
با خانواده دوستمون؟
من دلم از همه بیشتر الان اون عروسی رو میخواد انقده روحیم احتیاج دارههههههههههههههههههه
آخی...میری ایشالا!
خیلی خوب بود لذت بردیم ممو جون .. دستت درد نکنه
خواهش عزیز........
اوه چه خوب منم همدانو دوست دارم شهر آبا و اجداد پدری
تو هم همدانی هستی؟؟؟ایول!
وای چه مسافرت باحالی خدا رو شکر که همه چی خوب بوده من تا حالا نرفتم همدان الان ترغیب شدم سر فرصت منم برم
البته باید همپایه سفر خوب داشته باشی و کسی که شهر رو بشناسه!
خیلللللللللی عالیه که سفرنامه ها ثبت میشن.اینطوری ما هم انتخاب مقصد بعدی برامون راحت تر خواهد بود
همدان هم میره تو لیست سفرهای استانی
ممنونم و همیشه به سفر
جاده ى همدان واقعا دیدنیه

ما که از سندج به همدان اومدیم کلى بهمون خوش کذشت
معلومه که به شما هم خوش کذشته در ضمن خوشکلى هااااااااااااااااااااااااااا
واقعا قشنگ بود...مرسی عزیزم...لطف داری!
وای
تا همدان اومدین و نهاوند نرفتین ؟
از دست دادین ها
کلی سراب خیلی خوشگل داره
یه سرچ کن توی نت تا عکسهاش رو ببینی
سراب گیان .گاماسیاب .فارسبان
اوووووووووووووه!نهاوند؟دور بود بابا! همینطوریشم وقت کم آوردیم کلی!تا ساعت برگشتمون تو لاله جین گیر کرده بودیم!با این برنامه فشرده دیگه دور جاهای دیگه رو قلم گرفتیم!
حرف نداشت اخی دلم باز شد
کیف کردم از سفرنامه ات... مرسی از عکس ها... عالی بودن...
چقدر خوب که عروسی و تولدت هم دعوت شدین...
همیشه به گردش عزیزم..
مرسی عزیز دلم...
حالا برعکس من سفر همدان اصلا بهم نچسبید. به نظرم باید همدان خیلی بهتر از اینها میبود. اون گنجینه ی عظیم تاریخی نباید اینطور حالی میبود. رفتیم موزه ولی هیچی توش نبود. کلن بدم اومد ازش.
خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته.
خوب بستگی به این داره که چه جوری خوش بگذرونی...آثار تاریخی که تو ایران داغونه!! نباید به اون بعدش فکر کرد چون همیشه همین بوده!
مسافرت بهترین قسمتای زندگی خصوص همراه با حضرت عشق
تور رو سر اون عروس عین تور عروسی من بود
اسمت رو نزاشتی...
خیلی خوش گذشت دستت درد نکنه
شما گنجنامه نرفتی ظاهرن؟همه ی همدان یه طرف گنجنامش یه طرف ...تله کابین و سورتمه و میدان میشان...
خونه ی دوستتون کدوم محله تو همدان بود؟
گنجنامه انقدر ترافیک بود!!2 بار رفتیم برگشتیم!!همینجوریشم وقت کم آوردیم...2 تا مهمونی و عروسی دعوت بودیم...
عالی بود .. ممنون .. منم غار علیصدر رو دوست دارم .. فضای عجیب و دلچسبی داره ..
عکسا عالی بودن مرسی ممو جون
من قبلا همدان رفتم واقعا شهر تمیز و با صفاییه
خیلی دوسش دارم اون میز تولد واقعا کار یه پسر بوووووووووود؟اصلا نمیتونم باور کنم.یعنی اینقدر با سلیقه؟؟؟؟؟؟؟
بوخودا! کار برادره بود!
سلام ممو جون... خوشحالم بهت خوش گذشته!
باید عرض کنم خدمت شما که بنده هم در اصل همدانی هستم ولی نه خود شهر همدان! یعنی پدرم اصالتاْ اهل یه روستایی هستن که حدود یک ساعت و نیم با همدان فاصله داره. اون جاده های طلایی که عکسش رو گذاشته بودی برای من خیلی آشنا بود چون هر وقت به ده سر می زدیم همین مناظر رو می دیدم!!! :)
به به! چه جای خوشگلی زندگی می کرد پدرت!
این آقاهه که این الویه رو تزئین کرده بود قصد ازدواج نداره ؟
فک کنم وقتش شده ها
چند نفرو براش اینجا کاندید کردیم...
من که 2 روزه حاضریم رو میزنم خانوم
پست جانانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب من قطعا از فضولی خواهم پوکید
خوب کاری کردی عزیزم..
من نمی دونم من چرا توی لینکات نیستم
10 دفعه تا حالا مشترک فیدت شدم!!!نمی دونم چرا بالا نمی آی!
همیشه به خوشی ممو جان
راست میگی عروس خیلی ناز شده . خوشبخت باشن انشالا
به سلامتی ایشالا .ممو خانوم ماشالا خوش تیپینااااااااااا











من همدان خیلی دوست دارم...همیشه خنکه هواش..عاشق سفالی فروشهای دور میدون باباطاهر هستم و غار علیصدر
منم ساینا جان!
خوش سفر تا همیشه
ممنون...
چه عکسای خوشگلی
انگاری ما هم رفتیم اونجا و برگشتیم
درود بسیار رفیق محترم...
سفرنامه ی خوبی است. خاطراتِ بسیار خوبی را برایم زنده کرد.
من 7 بار به همدان رفته ام اما الان 5 سال است که نرفته ام...
مرسی از این پستِ خوب.
راستی به آن لینک دادم. یک سفرِ مجازی هم گاهی شیرین است...
لطف کردید ....دیدم!
دوخط پست بعدی که به من مربوط نمی شه....نه؟
نه قربونت برم...تو که همیشه آپی...
بعد در ادامه حرفام یادم رفت بگم...
...حلالمون کن خلاصه!
اینکه دیدم شاید سرت شلوغ باشه نتونی سر بزنی..
این شد که ما خاموشکی شما رو دنبال میکردیم
مرسی از لطفت عزیزم...مرسی از خصوصیت!
سورپرایزمون چیه؟مردم از فضولی
سورپرایز موند برای شنبه کیانا جان!!
ممو جون نمیگی این سر تهران یه زهرایی هست که نمی تونه تو خماری بمونه..خب میگفتی چه خبره دیگه....راست میگی وبلاگستان یه جورایی شده
عزیزم...موند برای شنبه! می گم...می گم به خدا!
اینورام که نمیای.( در رابطه با پست بالایی)
بابا من که اومدم!!
عکس ها عالی بودن عزیزم، معلومه حسابی خوش گذشته، کلی لذت بردم از دیدن شون
ایشالا همیشه به مسافرت و شادی :**
من به حرفت گوش دادم و آپ کردم !! هاها چه دختر خوبیم من
باریکلا...دزیره جونی...
وای ممو من اصلن فکر نمی کردم اونا کاه باشه فکر می کردم دیواره.
سلام
از وبلاگ یاس عزیز اومدم.سفرنامه خیلی قشنگی بود و ممنون از عکسها.
غار علیصدر رو خیلی دوست دارم چون توش میشه هنر طبیعت رو دید.
خیلی لذت بردیم. .. البته همدان جای دیدنی زیاد داره. آدم واقعا وقت کم می آره. ..انشاله اگه بازم قصد سفر به غرب رو داشتید کرمانشاه ما هم بیایید. مطمینم که بهتون خوش می گذره.امیدوارم همیشه لحظه هات شاد شاد شاد باشه.
من که چند روزی با بلاگفا قهر کرده بودم! علت نبودم هم همون بود
وااای چه خوش گذشتههه..خداروشک
مموجان حتما نیاز به فید نیست خود آدرس رو هم کامل کپی کنی وارد میشه