سفر سبز...

به خدا!! به خدا! اینقده دلم برای شما و اینجا تنگیده بود!‌همه تونو دوس دارم!یه روز نیام اینجا انگاری یه چیزی گم کردم...  

این بار مسافرتش پربار تر از قبل بود و جاهای زیادی رو با دوستان گشتیم...    

 بادی های منجیل و سد سفید رود 

   

 

اینجا هم روستای گلگین ،تو راه رشت- لاهیجانه که طبیعت بکر و آرومی داره 

 

اول رفتیم عروسی تو لاهیجان.هاها!!عکس ندارم ازش!

بعدش رفتیم ویلای نشتارود که بنده باز طبق معمول دس و گردنمو سووزوندم و جزغاله شدم! 

 

اینم صبونه مفصل همراه با املت 

 

اینم ابو خان روی پل رودخونه نشتارود.خداییش شبای این رودخونه خیلی ترسناک بود و خوف داش برادر... 

  

ابو درحال بازی بدمینتون! 

 

 پاهای ما در رودخونه نشتارود.اگه گفتین کدومش پای مموئه؟؟  

 

  

 

گوشت کبابای معروف فوشازده 

  

۲ روز بعدش رامسر بودیم .زمین فوتبالو حال کن!

 

ماهی کبابای قزل معروف  

تلکابین رامسر با ژستای مختلف(محشر بود اون بالا) بنده هم چُلاق شدم با اجازه تون!چون از پله هاش پریدم! 

 

حذف شد!!!

قلعه هزار پله رودخان:زیبا ،دیدنی و به یاد ماندنی... 

باورتون نمی شه !هزار تا پله داش و توی راهش ،وقت بالا رفتن ،خرگوش و پرستو و حیوونای مختلف می دیدی ...  

 

در قلعه رو!!

 

ماسوله:شهری آرمیده در مه و غبار...جالب اینجا بود که قبل از ورود به ماسوله ازمون ورودی بابت پارکینگ گرفتن! 

 

 روفرشیهایی که تو ماسوله خریدم ...

  ویلای خوشگل و زیبایی که تو ماسوله اجاره کردیم...توش مث گل تمیز بود! 

 

 بگین ایولللللللللللل!بگین ماشالا...!!! بگین ایشالااااااااااااااا!! 

پینوش:نماز و روزه های همه تونم قبول!

نظرات 25 + ارسال نظر
بهاره دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 12:30 http://rouzmaregiha.blogsky.com

به به رسیدن بخیر ممو جونم
چه عکسای باحال و خوشگلی اتفاقا منم بادهای منجیل و سد سفید رود و دیدم... آخه ما هم از جاده قزوین رشت رفته بیدیم.
چقدر ماسوله خوشگل بود... چه ویلای قشنگی بودید... عجب غذاهایی ممو پای تو اونیه که شلوار برمودا داره با لاک صورتی... دورست گفت آیا؟ هاین؟ قلعه رودخان نرفتم تا حالا ولی لازم شد که برم حتما (پارازیت... میگم احیانا اونجا آسانسور نداره؟ هاین؟ آخه یه پله دو پله که نیست... هـــــــــــــزار تا پله داره... یا علی)
نماز روزه های تو هم قبول باشه دوست جونم:-*

قربونت برم دوسم!! این دفه باهم می ریم!!
نه جیگر من پاهام اینقده کلفت نیس که! پای من اونیه که مشکی پوشیده و لاک قرمز داره جیگر!!
آسانسور؟؟؟

پیتی دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 12:35

وای ممو با تور رفته بودی؟؟؟؟ من دارم می میرم .. از ته دلم گفتم خوش به حالتون! خدایااااااااا منم می خوام!

نه پیتی جونم! خودمون با ماشینامون رفته بودیم! تور که به درد نمی خوره!!

گلدونه ی مزدوج شده دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:08 http://gharibe0001.blogfa.com

ینی بگم کوفتت بشه یا بگم الهی نصیب من و آزی و پیتی بشه؟ ها؟ کدوم/؟

حالا اگه بگی کوفتت بشه دلت خنک می شه؟؟خوب بگو!! اما کوفت من که نمی شه!!!:)))

آلما دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:17

خیلی قشنگ بودن. پس الان به سلامتی حسابی رو فرمی

اوهوم جیگری!!

هلیا دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:27

وای مرسی چقدر عکس.خیلی خوش گذشته در ضمن پاتم همون لاک قرمز شلوار مشکی درست گفتم؟راستی جا راحت گیر اوردین ؟شلوغ بود

همه جا ویلا داشتیم هلی! نیازی به پیدا کردن جا نبود!! نه سمت گیلان خلوت و تمیز بود!

بانو دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:38

گفتم چند روز نبودی ... نگو مسافرت بودی..
واییییییییییی ممو چه جاهای خوشگلی رفتین...
می دونم که حسابی خوش گذشته..
وایییییییییییی دختر چه کباب هایی ... نوش جان...

آره دوستم! خیلی خوش گذش!! شده بودیم مارکوپولو!

شاپرک دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:42 http://www.iloveyou37.persianblog.ir

وای ممو جون چه عکسای باحالی گرفتین.
خیلی خوشم اومد.
ایشالا همیشه به سفر(انو از مامانا یاد گرفتم)
راستی اونی که داره عکس میگیره و شلوار مشکی پاشه فکر کنم شما باشی
درست حدس زدم ایا؟؟؟!!!

درسته! ای بلا! از رو کامنت بالایی دیدی؟؟

گوش مروارید دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:48

من فهمیدم همون که لاک قرمز داره تازه تقلبم نکردم آخه یه عسک دیگه دیدم دستت هم لاک قرمز داشت
عسکا خیلی باحال بود معلومه خیلی بهتون خوش گذشته منم دلم خواست باعلیرضا برم خوب

درسته! آفرین!!

یه کارمند دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 13:58 http://edarehyema.blogsky.com

سلام.. اون لاک قرمزه پاهاته
چه سفر خوبی.. چه دوستای باحالی داری.. خوش به حالت ممو

قربونت برم!

مارال دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 15:00 http://http ://1338455.blogfa.com

سلامhttp ://1338455.blogfa.com

کلوچه خانوم دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 15:27 http://www.kolochekhanom.blogfa.com

حالا واجب بود عکسای کباب و املت رو بزاری اینجا با دهن روزه من دلم از این کبابا خواست انقده دوس دارم!
ما رفتیم ماسوله غبار و مه نداشت!!! به خاطر غبار ازتون پول گرفتن وگرنه ما رفتیم ژولی نبود تازه میتونستیم مجانی تو سطل زباله اشغال هم بریزیم فک کن!!!!!
ای وای از این کبابا

کلوچه خانوم دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 15:30

یه سوال همین الان به ذهنم رسید گفتم نپرسیده نرم!
این عکس لوگو عکس خودته؟؟ ببین چه بلایی هستم فهمیدم

بعله! عکس خودان بید!! روزه دار...

سمیر دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 15:44

خوبه دیگه چند روزه کل گیلان مازندرانو زیرو رو کردید.
قلعه رودخان رو با بالا رفتم. فک کنم 1000 پله بیشتر داشته باشه. خیلی وحشتناکه. دیگه نفس نمیمونه برای ادم

والا ما که اینقده تو سر و کله همدیگه زدیم تو راه که نفهمیدیم کی رسیدیم!!!

ونوسی دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 16:26

واااای چه عکسای نانازیییییییییییی خیلی خوشکل بود منظره ها فکر کنم الان شمال بارونیه
می گما من حدس زدم که پاهات کدومه ولی چون جواب کامنت رو دادی دیگه حال نکردم بگم دارم یه نحقیقی انجام می دم که بعدش نظر کارشناسانه مو ابراز کنم مبنی بر ینکه تو عکس دسته جمعی کدومشونی
فقط یه راهنماییم کن یکی فقط بگو اگه تو عکاسی تا الکی دنبالت نکردمالبته شکم به یکی از خانوما رفته ها ولی نکات ضد و نقیض زیاد داره

نه عزیزم! تو عکس دس جمعی منم هستم! اگه گفتی کدومم؟؟

هنگامه دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 16:56

همیشه به سفر و مسافرت . خدا رو شکر که سفر خوبی بوده و بهتون حسابی خوش گذشته . ممنون بابت عکسهای قشنگی که گذاشتی .

جون!

آهو دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 17:52 http://www.lahzehayeman1.blogfa.com

سلام خانمی خوبی؟چند وقته وبلاگتو میخونم اما شرمنده فرصت نظر گذاشتم نداشتمخوشحالم بهت خوش گذشتهعکساتم خیلی خوشگل بودن

ممنونم...

هلن دوشنبه 2 شهریور 1388 ساعت 23:23

واااااااااااااااااااااااااااااااای سلاااااااااااام
دوست جونم خوفی؟
چقدر من دیر اومدم ببخشید دیگه نبودم

چه جای خوشملی رفتین اون زمین فوتباله اون پله همش محشر بود

من بگم کدون پا ماله توعه؟ فککر کنم اون که شلوار کشکی با لاک قرمز

بوس بوس
بای

درسته!! تقلب که نکردی هلنی؟؟

مهر بانو سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 01:57

سفر به خیر چه جاهای خوشگلی رفتین کلی دلم خواست... به خصوص تله کابینشو خواهر
التماس دعا

محتاجیم به دعا خواهر...

مجی سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 09:25

سلام عزیزم/ انشااله سفرهای سبزتری هم در طالع امسال باشه.

ایشالا مجی جان...

مریسام سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 11:34

1- رسیدن بخیر
2- شما اون که پاش لاک قرمز داره هستی
3- نمیگی ماه رمضان است و با خوراکیها دلمان آب میفتد؟؟؟؟
4=

درسته مری جان! همونم!

ونوسی سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 11:35

من نظرم رو اون خانومه تپله است که شلوار مشکی پاشه و روسری ریشه دار سفید سرشه ولی آحه یه مشکلی هست بهت نمیاد تپلو باشی خووووووو

درسته همونم!باریکلا جیگر!! عکسو کوچیک کردم اینطوری افتاده! وگرنه تپل نیستم!لباسم کوتاه بود...

امیدوار سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 12:13 http://vahiidd.blogfa.com/

سلام من که جزحسرت چیزی نخوردم خیلی تصور این صحنه ها برام سخت بود همیشه دوس داشتم برم یه شهر شمالی و یه ویلای خصوصی اجاره کنیم و باتفاق همسر حالشو ببریم ولی هیچ وقت این امکان ممکن نشده. نمیدونم چرا. قدر همسرتاتون رو بدونین این سفریه که همیشه دوس داشتم برا هسمرم فراهم کنم ولی نتونستم هر وقت به یه دلیل یه وقت به دلیل نداشتن پول یه وقت نداشتن زمان کافی یه وقت هم بدلیل بلد نبودن راه و جاده و دست تنهایی نمیدونم میتونی درک کنی یا نه. اگه امکان داره ریز به ریز مسایلی که در ایجاد و شکل گیری یه سفر این چنینی دخیلن رو برام بگینبه اضافه هزینه ممنون میشم یعنی تا آخر عمر دعاتون میکنم نمیدونم چطوری بگم که باورت بشه التماس دعا

ممنونم! باشه حتمن براتون می گم!
چقدر دلم سوخت!

امیدوار سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 13:22

سلام ممنونم که اینقدر زود جوابمو دادین از لطفتون ممنون بی اندازه ولی میدونی چیزی که هست نبود کسی که باهاش راحت باشم یعنی هیچ کسیو برا چنین مسافرتی ندارم در ضمن نداشتن ماشین مشکل بعدیه یعنی باید با ماشینهای بین شهری بریم از نظرخرج کردن هیچ محدودیتی ندارم چون برا سفری که همیشه آرزوشو داشتم بیشتر ازینا خرج میکنم . فکرمیکنم اگه هزینه های ویلا و رفت و آمد و هزینها های دیگه رو هم رفته بیشتر از ششصد تومن نشه برا دو نفر . من خیلی از شهرهای ایرانو مجردی رفتم و نسبت بهشون آگاهی کامل دارم و تنها شمال که در موردش هیچی نمیدونم و بازم بگم به کسی اطمینان و اعتماد این سفر رو ندارم بازم ممنون و متشکر اگه فکرمیکنین چیز دیگه ای هست که میتونه کمکم کنه بگین لطف کردین . بازم ازتون ممنونم خدانگهدار ضمنا اگه جور بشه تو مهرماه برنامه رفتنو جور میکنم اگه نشد اردیبهشت سال بعد ولی امیدوارم خداکمک کنه تو مهر بشه

ایشالا...خواهش می کنم

ونوسی سه‌شنبه 3 شهریور 1388 ساعت 16:13

حال کن می بینی چه دوست باهوشی داریییییی؟تو چرا اصلا نمیای پیش من؟غیبتات زیاد شده ها

اومدم به خدا!!!دیروز اومدم!

می می چهارشنبه 4 شهریور 1388 ساعت 13:52

ای جان
همیشه به سفر
دلمونو آب کردی مهو
چقدر عکسا باحال بود. اونی که لاک زده حتمن مهوئه. آره

درسته می می عروس!! تقلب کردی تو هم؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.