مثل اسپند روی آتشم...
منتظرم...
از همان بعدازظهر که زنگ زد و گفت: حاضر است،دلم مثل سیر و سرکه می جوشد...
به عقربه های تنبل ساعت نگاه می کنم...به زور روی ساعت 6 قرار گرفته اند...انگار با دستهای درازشان،دور گلویم پیچیده اند و فشارش می دهند.
نفس می کشم...عمیق و تند...سعی می کنم به قلبم بگویم که آرام باشد و از جایش بیرون نپرد!
اما نمی شود...این انتظار یک سال و اندی،خیلی وقت است که به سر نمی آید...
گویی ثانیه ها سنگینتر از آنند که با دقایق سپری شوند و به ساعت بپیوندند.
زنگ به صدا در می آید و من از تصویر آن که مرد میانسالی را در بر گرفته،دل در سینه ام فرو می ریزد.
گوشی را به گوشم می چسبانم و می گویم: بیایید بالا...
مرد مسن هن و هن کنان با بسته ای از راه می رسد،بسته ای که برایش پستها نوشتم و انتظارها کشیده ام...
اولین نسخه را که در دستم می گیرم،اشکهای گرمم آرام آرام جاری می شوند...اشکهایی که نمی دانم از کجا آمده اند و به کجا می روند...
همان است که خودم خواسته بودم،بی اصلاحیه!بی شیله پیله...ساده و آرام و شیک...
جلد همان است...زنی در سایه که با چمدانی در دست ،دور می شود و پروانه ای از آبرنگ که با بالهای رنگارنگش حریر را می کشد و حریر در مسیر باد پریشان می شود...
متن پشت جلد هم همان :
در بهار...
در امتداد کوچه ای باریک...
در لحظه ای نزدیک...
....
نمی دانم این چه حسی ست؟ اما هر چه که هست،لطیفتر و بهتر از آن است که وصف شود...
بی صبرانه منتظرم تا 4شنبه منم از نزدیک ببینمش![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
خیلی خیلی تبریییییک میگم عزیزم..
مرسی گلم...
تبریک و بازهم تبریکککککککککک مموییییییییی
مرسی گلم...
عزیزمممممممممممم
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
به امید موفقیتهای بیشتر و بیشتر و بیشتر
مرسی مژیییییییییییییی!
چه زیباست . مبارک باشه
بسیار بسیار تبریک میگم بهت
ممنون که با ما درمیون گذاشتی شادیت رو
تبریک میگم خانومممم
عزیزمی...
ممو جان کتاب نوشتی ؟ اگه آره تبریک میگم و به امید موفقیت های بعدی
مرسی گلم...
تبریک میگم بهت می دونم چقدر شیرینه
مبارکه:)
مبلرکه ممویی...چه سال خوبیه امسال
تبریک می گم عزیرم . ما با امضای خودتون می خواییم . کی نمایشگاه تشریف میارید؟؟؟
حتما"!عزیزم 5 شنبه و جمعه هستم منتهی هنوز ساعتش مشخص نیست...پس فردا اعلام می کنم دقیق!
عزیزم من تازه با وبلاگت آشنا شدم این کتاب نوشته خودت هست یا ترجمه؟ می شه اسمش رو بگس من هم دوست دارم بگیرمش
عزیزم.نوشته خودمه.رمانه.اسمش ایستگاه آخر.
ترجمه نیست!
سلام ممو جون..شعره یا داستان؟
نوشته خودتونه؟
رمانه!بله عزیز...
مبارک باشه.کاش انتشارات و اینارم بگی عزیزم
می گم...روز 3شنبه اعلام می کنم...منتظر باشید.
تبریک میگم .
خوشحالیتون مستدام.
یه خواننده همیشگی
ممنون...
همیشه روشن بمون.
کتاب نوشتی مامان خانومیییی؟تبریکات فراوان عزیزمممم...
مبارک باشه
فیروزه حتما بیایی ها! دوست دارم ببینمت!
بازم مبارک باشه
قربونت عزیز...
من که این کتاب با امضای خودت میخوام چیکار کنم دوست جونم؟؟؟
تبریک فراوان و با ارزوی موفقیت
ساینایی!خوشحال می شم همراه یه مسافر برات بفرستمش...
اوکی عزیزم..اسمتون رو تو سایت انتشارات پرسمان دیدم..موفق باشی
مبارکه مامانیییییییییی
هیو هیو هیوووووووووووو
لی لی لی لی لی لی
خدا نکنه دوستم...
خیلی تبریک می گم...ایشالا برای 100 امین کتابت برامون پست بزاری
اووووووه!مخم قد نمیده!
تبریک میگم عزیزم به امید موفقیتهای بیشتر و بیشتر
ممنون عزیزم...خیلی دوست دارم تو بخونیش...
تبریک میگم ممو جان ..
طرح روی جلد که خیلی دوست داشتنی هست ..
من که بی صبرانه منتظرم...
مبارکه بانو.به امیدموفقیت های بیشتر.
مبارکا باشه خانوم...
ممنونم...
مبارکا باشه...
سلام ، تبریک می گویم و برایتان نثری روان و راست و
نامی ماندگار خواستارم.
ممنون...
عاااااااااااااالیههههههههههه![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
آوازی بخونیش ها!
مبارک باشه دوسته خوبم.خداروشکر که پاداش این همه صبر و تلاشتو دیدی.ایشالا هرسال یه کتاب ازت داشته باشیم .ایشالا می خریم و می خونیمشو لذتشو می بریم .بازم تبریک دوسته خوبه من.بووووووووووس
مرسیییییییی زهرا جونی...
سلام تبریک مموجون کتابتون توی شهرستان ها هم پخش شده ؟ من که رمان خونی رو از شما یاد گرفتم بی صبرانه منتظرم اولین رمان امسال مال شما باشه که میخرم همیشه شاد و سلامت باشی
عزیزم.اول تو تهران توزیع می شه! بگو کدوم شهرستانی گلم!بدبختی!نسخه های کادویی که از نشر گرفته بودم هم فروش رفته!! دیگه نمی تونم برای کسی بفرسمتش...
شک نکن ! بی صبرانه منتظرم :)
آخ اگه واسه نمایشگاه تهران بودم !!!!
عزیزمی...اما چاپ شده! از 21 م تو کتابفروشیهای معتبر هم هست،مخصوصا کتابفروشیهای انقلاب!
مبارکه عزیزم همیشه موفق باشی.
مبارک باشه ممو جان...
ممنون...
تبریک می گم. به امید موفقیت های بیشتر و بیشتر
ممنون گلم...
مبارک باشه
تو شهرستان هم توزیع شده؟
بله!امروز بهم خبر دادن که توزیع شده عزیزم...تو شهرستانهام بله...
ممو جونی من بابل هستم هروقت شهرستان هم پخش شد حتما اطلاع رسانی کن منتظرم ها مرسی
عزیزم بابل رو نمی دونم اما توزیع شده و به شهرستانها می رسه هفته دیگه.از کتابفروشیهای معتبر همونجا باید سراغ بگیری.شهر کتابها و کتابفروشیها آوردنش.
خیلی مبارکه واقعا خوشحال شدم .ما شمالیم انشالله بتونم اخر همین هفته بیام تهران خیلی خوبه.سمت نمایشگاه میام و حتما میخرم چون سبک قلمتون رو خیلی دوس دارم.و همچنین کتابای رمانی که فردا لیست میدی و پیشنهاد می کنی رو.
حتما عزیزم...خوشحال می شم...
سلام
آخ جون بالاخره کتابتون چاپ شد
البته تا به ما برسه بیات میشه ولی حتما میخونمش
ای دختر شیطون!! اتفاقا تو ذهنم بودی که برات بفرستم،اما باور می کنی یک نسخه ش هم دستم نمونده؟همه رو بردن...
خیلی خیلی تبریک میگم ممو جان
اولش متوجه نبودم که کتاب از شماااست و فقط فک کردم بانو برای طرح رو جلد معرفیش کرده بعد فهمیدم شما نویسنده اش هستی ذوقم دو برابر شددددد
حتمن امساال میخرمششش
بازم تبریییییییییییک
مرسی عزیز دلم...نشر و غرفه رو اعلام می کنم...
سلام ممو جان من چند وقته پیش از طریقه وبه بانو(دل مینوازد) با وبلاگه شما آشنا شدم فک میکنم 1ساله پیش ولی تاحالا کامنت نزاشته بودم حتی از خوندنه خبر بارداریتون واقعا شاد شدمو براتون دعا کردم:) اما ایندفعه دیگه تنبلی رو کنار گزاشتم :دی واقعا بهتون تبریک میگم هم برایه نی نی(هرچند دیر شده
) و هم برایه کتاب.مطمعنم مثه جلدش دلنشینه:) امکانش هست از نمایشگاه با امضایه خودتون بگیرم؟
امیدوارم همیشه موفق باشین و شاد
ممنون عزیزم...همیشه بکامنت! حتما! چرا که نه! الان اعلام می کنم.خوشحال می شم ببینمت عزیزم.
چه نامه ای نوشتم ببخشید به خاطر_ پرحرفیم