این روزها،دلم برای همه چیز می سوزد...
بازگشته ام به قبل از تولدم...تولدی که چند سال پس از انقلاب بود و هرگز قبل از آن را ندید.
نمی دانم آن روزها خوب بود یا بد!
فقط می دانم آن روزها گنجینه نهفته ایی داشتند که این روزها هر چه کنند،ندارند و نخواهند داشت!
دلم برای شعر می سوزد ،شعری که دیگر پروین ، شهریار،شاملو ،مشیری و نیما ندارد...
دلم برای قصه ها می سوزد،قصه هایی که دیگر فصیح ندارد...محمود ندارد...جلال ندارد...سیمین ندارد...بزرگ هم ندارد...
دلم برای تمام سینماهای ایران می سوزد.
سینمایی که دیگر فردین ندارد...
سینمایی که دیگر علی حاتمی ندارد...
منوچهر وثوقش را ملعون خطاب کرد و به سیاهچال انداخت...
سینمایی که نوذری،صفدری و ظهوری را به خاک سپرد و بعد خودش مرد...
سینمایی که مردمش را از دست داد...
جدایی را ساخت و جایزه گرفت و بعد گریخت...
سینمایی که در غربت خرس نقره ای می گیرد و با رومن پولانسکی رقابت می کند...
بدیعی ترین عسلش را در اوج جوانی از دست داد..
سینمایی که به جای حجار ،بینوشه نقش اول آن می شود،آن هم کجا؟در فرانسه!
هر بار که به هنر فکر می کنم،قلبم سخت می گیرد...
هنری که دردانه هایش را از دست داد و هر روز ،بیشتر در قعر کلیشه و دستبرد و تدوین و سانسور فرو می رود...روز به روز بیشتر خرد می شود و ستون فقراتش از هم پاشیده است...
انگشتان ظریفش شکسته و دیگر نای نوشتن و ساختن ندارد...
هنری که به خواب رفته و شاید اینبار خوابش ابدی باشد...
ایرانی که هیچ ندارد دلم برای او میسوزد دلم برای ما میسوزد
به غارت رفته ایم!
می بینی؟
خیلی عقب رفتیم خدا به داد آینده برسه
عزیزم میشه یه سری کتاب خوب که امسال میخوای بخری از نمایشگاه معرفی کنی میخوام بگم داداشم برام بخره
حتما! نشر آموت: نیمه ناتمام-به وقت بهشت- دخترم عشق ممنوع - عاشقانه
نشر ققنوس : شب ممکن
نشر هیلا: مهمانی خداحافظی
نشر پرسمان: ایستگاه آخر
نشر شادان: تکه ای از آسمان - انگار این من نیستم
نشر البرز: نصیب-دل افروز- و فقط خاطره هاست
عزیزم تو یه پست جدا نزدیک نمایشگاه یک سری رو معرفی می کنم دوباره.
و دلم برای ایرانی می سوزد که دیگر هیچ ندارد




خوشم می یاد اینجور پستا مخاطب خاص می طلبه!
چقدر این نداشته ها زیادن و کاش به همین ها که گفتی ختم میشد .. زجرت میدن و روحت رو می خراشن ..
خیلی عالی نوشتی.
دقیقا! و هر کسی این زجر رو درک نمی کنه...خیلیها به سادگی ازش می گذرن...آدمهای سطحی که تو روزمرگیهاشون گم شدن...
سلام
مرحبا به قلم زیبایتان
موفق باشین
تنها نقطه مشترکی که به واسطه اش جرات دعوت از شما به وبم را به من میدهد در انتظار مارد شدنتان است
و اینکه من هم یک "مثلا مادر" هستم
حتما عزیزم...
گویا سوء برداشتی رخ داد عزیزم
ببخشید
به هرحال از اشناییتون خوشحالم
چه سو برداشتی؟؟
تاریخ مارو از بین بردن
اینقدر دلم میگیره وقتی می بینم کسی اسمی از کوروش وداریوش نمی بره
وقتی می بینم تخت جمشید داره از بین میره وکسی چیزی نمیگه
اینجا تو شهر ما یه معبد هندوها هست
که رو دیواراش تمام نقاشی های مربوط به سالهای خیلی دور بوده به دستور آقایون روی تمام نقاشیها گچ سفید ریختن باور می کنی؟
یجورایی تاریخ رو دارن از بین میبرن
متاسفم برای این همه بیشعوری...
واقعا جای تاسف داره...
تا بیشتر از این ابروم نرفته کامنت قبلی رو تایید نکن لطفا
رفتم تو وبتون گشتم و مطمئن شدم که درست حدس زده بودم و قراره مادر بشی
ببخشید که اذیتتون کردم
این چه حرفیه عزیزم؟؟
بگو چی داریم ممو جان.

فقط آ خ .....
هیچی مژگان!
اتفافا منم دیروز داشتم یه فیلم سینمایی سالها پیش رو نگاه میکردم گفتم چقد حیف سالهاست دیگه یه فیلم درست حسابی و خاطره انگیز ساخته نشده
چی بگم والا!
"بدیعی ترین عسلش"
وای با خوندن این جمله بغضم گرفت
به قول امیر تو آکادمی که گفت الان همه بچه های ما مایکل جکسون رو میشناسن ولی اسطوره های هنری خودمون رو نه!!!دیگه چیزی به نام ایران وجود نداره
دیگه چیزی به نام هنر تو ایران وجود نداره!
چقدر زیبا نوشتی... و چقدر عمیق و واقعی...
سلام دقىر متن این ذست ؤیبا بوى مرسی زززحرف ىل خیلی اؤ ما اؤ اعماق وجوى مرسی مرسی مرسی
ای وای معذرت میخوام وقتی سندو زدم متوجه شدم زبان کیبورد عربی بوده...میخواستم از متن زیبای این پست تشکر کنم من معمولا خاموش میخونم اینجارو ولی این پست خییییلی زیبا بود برام مرسی مرسی مرسی
ممنون که روشن شدی...روشن بمون همیشه...
ممو چرا کامنتای من نابود شدن؟! چندتا پست قبل کامنت گذاشتم اما نیست
همینکارا رو میکنن که آدم میره مهتاد میشه دیگه
درمورد این پستت فقط میتونم بگم اونایی که آگاهترن نسبت به این نابسامانیها متاسفانه زندگی براشون سختتر میگذره وبدبختانه کاری هم جز غصه خوردن ودرد کشیدن ازشون برنمیاد..
هر کی وارد هنر بشه بیشتر می فهمه من چی می گم.