من مادر هستم...

تو این تعطیلیها،رفتیم فیلم " من مادر هستم".فیلم قابل تاملی بود...بازیها حساب شده و درست و حسابی بود.بازی باران کوثری و فرهاد اصلانی بینظیر بود و حبیب رضایی بهترین نقش رو تو کارنامه هنری خودش ثبت کرد...

البته بماند که آه و ورم بود و نمی شد اشک نریخت!

خیلی از تماشاچیها،وقتی دختره یارو رو کشت،دادشون در اومده بود.یا وقتی پسره تو دادگاه به دختره چشمک زد که با همه اینها باز هم دوست دارم،همه کرکر با صدای بلند خندیدن!

نوش نوش که می گفت اون جلو،یکی گفت: عجب خریه این پسره که می خواد با همه اینا دختره رو بگیره!

یکی نبود بگه عجب آدمی هستی تو که از نوک دماغت اونورتر و نمی تونی ببینی و اینقدر کوته فکری!!

خانوم جوون و خوش تیپ بغل دستی من،می گفت: چقدر تلخه! همه چیز تو کثافت غوطه وره! اینا رو واسه چی می سازن؟ من هم خیلی با آرامش رو بهش کردم و گفتم: عزیزم! این واقعیت جامعه ماست...ازین کثیفتر هم هست!منتهی نمیزارن ساخته بشه...که اگه بشه ،می شه مثل فیلمهای آنچنانی و کانای دوی هالیوود!

واقعا کسی نمی دونه که این جامعه ویرانه ای بیش نیست؟که از زیر داره می پوسه و از رو داره به قهقرا می ره...چرا کسی نمی خواد باور کنه که وضع خرابتر از این حرفهاست؟مشکلات جامعه ما یکی دو تا نیست...من دارم به چشم خودم زایش صعودی مشکلات رو که ریشه قوی ای داره و مثل باکتری داره با سرعت بالایی تکثیر می شه،می بینم!آدمها به هم رحم ندارن!الکی سنگ جلوی پا و پیشرفت این و اون می ندازن.به راحتی زیر آب می زنن،به راحتی و بی گناه کسی رو متهم می کنن!

دختری که هم پدر و هم مادرش وکیلن،نمی تونن از دخترشون تو دادگاه دفاع کنن!دختری که فقط و فقط که از شرفش دفاع کرده!

زنی که گوشه تیمارستانه و به جنون رسیده اما بخشش تو کارش نبوده!

نبخشیده و حالا داغون شده!

این واقعیته!آدمها این روزها خیلی بد و بیرحم شدن و این تقصیر خودشون نیست! تقصیر شرایطیه که آدمها و زندگیهاشون رو به سمت دروغ،تزویر،خشونت و خیانت سوق می ده و ذاتشون رو تحت تاثیر قرار می ده.ذاتی که یه روزی پاک و بکر بوده و حالا از سیاهی به زغال می زنه.

ماها باید باور کنیم که همچین چیزهایی هست و بدتر از این هم هست! دیدن و شنیدن این مسایل خنده نداره! گریه هم نداره! فکر داره!تامل داره!باید چشمها رو باز کرد...تعصبات قومی و قبیله ای مال عهد قاجار رو دور ریخت!

نمی دونم از شماها چند نفر این فیلم رو دیدید و چند نفرتون بهش فکر کردید؟

چند نفرتون تو ذهنتون اومده که اگر جای سیمین بودید،بخشش رو انتخاب می کردین یا قصاص رو؟

چند نفرتون حق رو به سیمین تنها ، تحقیر شده و بچه مرده می دید و چند نفرتون حق رو به سعید داغون و آوای بی گناه می دید؟آوایی که دلنوازترین نغمه زندگیش رو از دست داد...

چند نفرتون معتقدید که آدمها مکافات عملشون رو تو همین دنیا می بینن و بعد می رن؟



دوست نوشت:راستش چندین نفر از دوستان عزیز و لینکیهای گلم تو این چند وقته از من گله کردن که چرا دیگه وبشون رو نمی خونم و براشون نمی کامنتم!

از همین تریبون اعلام می کنم که به خدا از قصد نیست! من وقت نمی کنم همه رو بخونم چون سه ماهه آخر ساله و به شدت درگیرم و سرم شلوغه!...اونهایی رو هم که می خونم،اگر حرفی برای گفتن داشته باشم حتما براشون می نویسم و ابراز وجود می کنم!

نظرات 13 + ارسال نظر
بانو شنبه 16 دی 1391 ساعت 11:23 http://heartplays.persianblog.ir/

ندیدم فیلم رو...
اما اوضاع خیلی خرابه خیلی...

اووووووووووه چه جورم!!!

عاطفه (خواننده خاموش) شنبه 16 دی 1391 ساعت 11:51

من تعریف فیلم را شنیدم ولی نرفتم ببینم چون خودم داغونم داغون بودن دیگران را هم با چشمام دارم میبینم دیگه ظرفیت ندارم وجدانی. متولدین ۶۰ تا ۶۷ جزو سوخته ترین آدمهاند

ای بابا! عزیزم...خودت رو اینقدر ناراحت نکن!واقعیت تلخه و شکلات نیست!

پرنیان شنبه 16 دی 1391 ساعت 14:32 http://delk00k.persianblog.ir/

بخونم مطلبت رو؟ لو نره؟

مونیکا شنبه 16 دی 1391 ساعت 14:52

من فیلم رو ندیدم.ولی کارهای جیرانی رو همیشه دوست داشتم. متاسفم که برنامه ۷ ایشان رو از دست داد...آد مها خیلی بد شدن . شاید باورتون نشه من از آد م ها می ترسم. از این زمونه ای که همه همدیگر رو به خاطر پول- پست قربانی می کنند. دلم زمان قدیم رو میخواد. دوره ی مادر و پدرم. اون موقع همه چی واقعی بود. عشق.نفرت.ایمان.ولی الان همه چی زیرنقابه وقتی نقاب می افته که خیلی چیزهات رو از دست دادی....

درسته !همه نقاب به چهره دارن و دروغ می گن...

سلام .خیلی وقته وبتونو می خونم خوب و روون می نویسین والبته نظراتتون هم خیلی باهام مطابقت داره من این فیلمو دیدم و یه بحثی هم تو یکی دو پست قبلی ام در موردش کردم خواستی نقد منم بخون.

پرنیان شنبه 16 دی 1391 ساعت 17:25 http://delk00k.persianblog.ir/

ای جونم ...... چقدر مرموز کامنت دادما خودمونیم! میگم مطلبت فیلم رو لو نمیده ؟ بخونمش ؟؟؟؟

بخون قربونت! نه لو نمی ده! همه ش نیست!

پرندیک یکشنبه 17 دی 1391 ساعت 21:15

من عنوانو تو گودرم دیدم فک کردم مامان شدی
خوب فیلمو که ندیدم نظر بدم
در مورد سوالت هم من شدیدا موافقم چون دیدم
مادر پدرم تو همین دنیا عذابشو کشیدو رفت

زهرا دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 02:37 http://az-be.persianblog.ir

دوست دارم ببینم این فیلم، جوتشی و نقدهای زیادی ازش خوندم منتها دستم خارج ازایران به جایی بند نیست و باید صبر کنم !

فکر کنم سی دیش به زودی بیاد!

یه لحظه فکر کردم که مامان شدی . عنوانش رو که خوندم.

نه عزیزم!بچه می خوام چی کار؟؟

سمیرا دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 10:54 http://nahavand.persianblog.ir

خیلی دوست دارم ببینمش اینجا هنوز نیومده اما فکر میکنم هرچی باشه باز واقعیت از اونم تلخ تره...جیرانی کاراش همیشه محشر بوده...انگار تیغ ورمیداره میزنه به عمق جراحت....کاش همه آدمها مکافاتشون رو همینجا ببینن

کاش! دقیقا! جیرانی همیشه همه چیز رو نبش قبر می کنه و می بره تو سالن تشریح!

یاس وحشی دوشنبه 18 دی 1391 ساعت 16:22 http://yaasevahshi.blogsky.com

درود بر شما رفیق...
پست ِ بالایی را دوست داشتم...
درش حس ِ عصبی نبود و خیلی قابل ِ همزاد پنداری بود...
دعا می کنم که مشکلاتتان حل شود و آن دانه ها دردی را دوا کنند...

انشاالله ...
چه جالب من هرجوری بنویسم شما دقیقا همون رو می گیرید! چه عصبی و چه آروم!

یاس وحشی سه‌شنبه 19 دی 1391 ساعت 10:38 http://yaasevahshi.blogsky.com

:)
شاید دلیلش این است که متون را *واقعا* می خوانم و گاهی رویش فکر می کنم... بی جهت کامنت نمی گذارم که چیزی گفته باشم و ارزش ِ وقتی که نویسنده می گذارد را می فهمم...
باور کنید هر نوشته ای را می شود لمس و درک کرد اگر با چشم ِ دل یا عقل خوانده شود (به اقتضای ِ متن)

ممنون و موفق باشید

شاهرخ دوشنبه 25 دی 1391 ساعت 18:49 http://qom_boy0251@yahoo.com

سلام

وب زیبایی دارید

تبادل لینک و تبادل بنر

اگه افتخار بدین

قم شهر غم است

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.