ای خدا بگویم تو را چه کار نکند! ای تکه تکه بشوی الهی!
ای زیر تریلی بمانی کرور کرور!ای خط خطی شوی ...تن سفیدت سیاه شود به سلامتی...
روزگارت نیز سیاهتر!
به مداد غیب گرفتار شوی و از هم گسیخته٬ ای کاغذ!!
مگر مجبور بودی گران شوی؟هان؟حال که نوبت به ما رسید٬گران شدی و ترکیدی؟شدی تنی ۶۸ هزار تومان؟تا بوی کتاب ما به دماغت خورد٬خود را برای ما گرفتی؟فوتینا!!
ای خدا چرا باید این روزها همه چیز به گرانی کاغذ و حروفچینی و زینک و هزار کوفت و زهرمار دیگر ربط داشته باشد؟این هم شانس بود تو برای ما بافتی؟هاین؟
تا آمدیم نفسی تازه کنیم٬ این بی هنر سفید داغان را گران کردی تا همه چی روی هوا برود؟
آهای با تو هم هستم کاغذ ها!بیخود خودت را پشت این و آن قایم نکن!الکی برداشتی خودت را گران کرده ای که دماغ ما را بسوزانی؟کور خوانده ای!کور!
ما هستیم...با پرروگی تمام هم هستیم!اصلا هم نمی لرزیم با این بادها چون بید نیستیم!
می نویسیم خروار خروار!همچنان سخیف و بیخود که از اول تا به آخر سیاه شوی همینجوری...
فکر کردی ترسیدم؟فکر کردی پا پس کشیدم؟! نههههههههههههه!
من تازه رو سفت کرده ام٬شمشیر بسته ام٬ یک زره اندامی به تن کرده ام قد خودم!می خوام به جنگت بیایم!حالت را در شیشه کنم اساسی!تو که مرا می شناسی اگر تا آخرش نروم٬ممو نیستم!
به قلمم قسم که داد خود را از تو باز پس خواهم گرفت...ای کاغذ!
به روح اعتقاد داری کاغذ جان؟پس تو روحت!!
رادیو نوشت:رادیو جوگیریات گوش می دید؟نه!چرا؟آهنگاش ٬کارگردانیش٬ پشت صحنه ش٬ خیلی باحاله!
این دفعه رو دانلود کنید و گوش بدید!آخه ممو براتون چند خط از یه کتاب رو خونده...با صدای خود خودش!
آخی... صداتو قربون
این سه تا پست پایین حرف نداشتن... آفرین
درود بر شما...
این مشکل گریبان ِ همه ی ما مطبوعاتی ها را گرفته و مخصوصا در بخش ِ چاپ ِ کتاب افتضاح است...
البته ما یک راهی پیدا کرده ایم که سهمیه ی دولتی بگیریم. اگر موفق شدیم، به شما نیز می گویم...
دست شما درد نکند! منتظر خبرتان هستیم...
ایشالا کاغذ ارزون میشه...نمیشه که گرون باشه.ما کلا ملتی هستیم که کتاب نمی خونیم وای به روزی که کاغذ و در نتیجه روزنامه و کتابم گرون بشه.حتمی یه راهکاری براش درنظر میگیرن ممویی...وای با اون پستت رفتم سی دی یانی رو گذاشتم و حال کردم
دیگه نگو دیگه اینطوری زهرا جونی...ما کتاب می خونیم...کی گفته نمی خونیم؟اتفاقا من دیدم رنج کتابخونی زیاد شده...تو فیس که حدود 500 نفر عضو بودن که کتابخون تیر بودن! دیگه بقیه رو نمی دونم جیگر!!
سلام . صبح شنبه ات به خیر و شادی . آحه ممو جان چی گرون نشده عزیزم؟

ایشالا که اوضاع مملکت درست بشه ...
راستی ممنون بابت اطلاع رسانیت . 5شنبه غروب با عزیز مهربون رفتم بازارچه خیریه رعد ، تکین جان رو هم از نزدیک دیدم . دو جلد از کتابهاش رو خریدم و ازش خواستم که برام امضا کنه
وای!! راست می گی؟؟؟ایول! بهش گفتم ممکنه بچه های وبلاگی بیان!
به امید ارزانی ...
دارم گوش میدم
لوس
قربون تو خروس!
میریم کتاب هم بخریم پشیمون میشیم. اما دخترکم این چیزا رو نمیفهمه . خب پولت تموم شد از بانک بگیر. اما کتاب جدید باید بخریم اون یکی ها رو چند بار خوندی برام .....
آخی...نازی!
اره کتاب و روزنامه و..بخاطر کاغذ بالا رفته...واقعا حیفه اینجور چونمن خیلی ها رو دیدم مثلا پس انداز هفته هاشون جمع میکنن کتاب میخرن اینجور دلزده میشن...
ایشالله ارزون شه البته کتاب شما که قیمتش مهم نیسن میخریم با هر قیمتی
قربونت برم عزیزم...برای شما که من خودم می فرستم گلی!
پنجشنبه یه سر زدم دیدم اصلا هدرت رو نشون نمی ده...
الان اومدم دیدم... این خوبه... اگر می خوایی عکس هات رو بفرست برات اونجوری که می خوایی بزنم...
واییییییییییییی مرسی دوستم!! مرسیییییییییییییییییییییییییی!خیلی بهت زحمت می دم!
چه دوست خوش صدایی داریم ما
منم با نظر تو موافقم ممو...اوضاع کتاب خونی اصلا تو ایران خوب نیست...یعنی کلا فرهنگ کتاب و روزنامه خوندن تو ایران زیاد جا نیافتاده...خوده منم دوست دارم کتابی بخونم که روون وساده باشه..راستش حال کتابای روشنفکرانه رو ندارم..راستی خصوصی هم داری
همین دیگه زهرا جونم...جامعه کشش نداره...
راستییییییییییی عکس خوشگلتو تازه دیدم.عینه همیشه ماه و خوش تیپو دوست داشتنی.بوووس
قربون برم عزیزم...
به نظرم هر کتابی ارزش خوندن داره ...بالاخره با کتابهای بد مزه کتابهای خوب به ادم می چسبه...
اما واقعا الان فشار زندگی دیگه اجازه نمیده بخوای یه کتاب جنایی بخونی یا یک کتاب فلسفی..دلت یک کتاب اروم میخواد ساده و روان یه چیزی که از فشار کم کنه نه اینکه خسته تر و کسل ترت بکن
من که با دانلود مخالفم اساسیییییییی
چه هدری خوشگل خانمممم
همینو بگو ساینا جونم! اعصاب مردم دیگه کشش فلسفه و جریانات استصوابی رو نداره!
امیدی نیست!
من که شخصا حوصله شنیدن خاطره پلیسی رو هم ندارم چه برسه خوندن داستان. می دونی برام لذت بخش نیست. جدابیتی نداره. شایدم اقتضای سنمه نمی دونم
عطری جون ...تااهنگت شروع شدگفتم الان میخونه وبعددیدم درست حدس زدم...ممنون که اجازه دادی صدای دلنشینتوبشنوم
امیدوارم یه روزی اونقدر معروف بشی که دست فهیمه رحیمی رو از پشت ببندی.
اگه بشه چی می شه!!