درخت من امسال هم شرط بندی را تو بردی!
امسال هم بهارت به موقع بود،هم تابستانت!به تو گفته بودم که اگر تابستان سخت داشته باشی،از پاییز خبری نیست!به تو گفته بودم که سالها پیش همسایه ات،از خشکسالی مرد...
برگهایش ریخت و هرگز سبز نشد!
اما تو با من شرط بستی...وقتی که برگهای سبز کاهویی رنگت سبز شدند،وقتی که دوباره رو به فروردین خندیدی،با من عهد کردی که پاییز امسال همه چیز رنگارنگ خواهد شد...که پاییز امسال خود پاییز می شود...
و من امروز که در جوار پارک،زیر درختان سر به فلک کشیده چنار قدم می زدم و باد پاییزی از زیر شال نیلوفری،در میان گیسوان پوشیده ام می پیچید ،فهمیدم که تو شرط را برده ای...
می دانم که امسال لباس رنگارنگ به تن خواهی کرد و سوت زنان خودت را به آواز گنجشکها خواهی رساند...می دانم که هستی تو با پاییز جان می گیرد...
می دانم که امسال هم به تماشایت می آیم...تماشای قامت کشیده و ستبرت...
می دانم که لباسی به رنگ زرد و سرخ و نارنجی کرده ای و امسال با باران پاییزی می خندی...
می دانم که پیغام آور روزهای بارانی و بوی خاک نم خورده ای...بوی باران ریز ریز سبک...
و من دلم می خواهد تو بمانی!
پس...تا آشیانه جوجه گنجشکها...تا زمستان پر برف بمان!
چقدر احساسی. مرسی ممو جوووووونم عاشقتم دختر با احساس
منم عاچقتم ناناز!!
وای بوی پاییز اومد با این متن پر احساساتت مممممممممم مچکرم ممو جون
چه رمانتیک نوشتی..درخته بتونه بخونه از ذوق این نوشته تو گل میده
راست میگم ها
ای جانم!
درود بر شما...
زیبا نگاشتید و ایده ی نوشتار یونیک بود.
مرسی جناب یاس...
من عاشق درختها تو پاییز هستم و بیشتر از اون عاشق قدم زدن روی برگهای زرد درختان هستم
مثل من!خوبی دخترک قصه من؟
وای من چقده دوست دارم الان تو اونجا بودم که عکسشو گذاشتی وای خشخش برگها
مرسی بابت خصوصی عزیزم...بهش حتما می گم...
چه قدر عکسه قشنگهههههههههههههههههه
ای جان قربون تو و درختت
چه ارامشی تو نوشته ات موج میزد مرسی
ببخشید با اجازه ابو خان من می تونم بگم عاشقتونم خانوم نویسنده ناز ؟؟؟
دخترک قصه من! منم عاشقتم...عاشق!
به به چه پست پر انرژی و خوبی ممو جونم مرسی، عکسی که گذاشتی خیلی خوشگل و خوشرنگه
امیدوارم تو هم با پاییز بخندی عزیزم :*:*
مرسی دزیره نازنینم...
ممو مث همیشه گل کاشتی اما ایندفعه تو پاییز.
مرسی عزیز...اسمتم بزار...
پاییز منو یاد روزایی میندازه که موقع رفتن به مدرسه با خواهرم سر ٍ قدم گذاشتن روی برگای خشک و زرد مسابقه می دادیم و از صدای خش خش برگا لذت می بردیم.
وای که خوش اون روزا...وای...دلم داره قیلی ویلی می ره واسه اول مهر!
ممو جونم یکی از اون آی کیو ها که آمار اون یکی وبلاگت نشون می ده منم :))))








آدرس جدیدتو تو گوگل ریدرم همون اول وارد کردم منتهی اون یکی رو دیگه پاک نکردم، دیشب داشتم تو پست های قدیمی گوگل ریدرم می چرخیدم فکر کنم اینجوری می شه که اونجوری می شه :)))))))
دعوام نکن خو
عزیزم...عیبی نداره!!