دیشب بالای آسمون خونه ما محشر کبری بود!یه صداهای مهیبی می اومد که نگو و نپرس!انگاری آسمون شده بود میدون جنگ! ابرها به جون هم افتاده بودن و داشتن همدیگه رو له لورده می کردن و شیکم همدیگه رو سفره می کردن...هم من بدخواب شدم ،هم فشنگ جفتک انداز پاگُنده!!طوری شد که طفلی از ترس چسبیده بود به میله های قفس و خرچ خرچ میله های قفسو می جویید!اما طبق معمول ابو خان خوشخواب بیدار که نشد هیچ!تازه آخر تمام این سر و صداها،تو خواب زمزمه می کنه: چیه؟کیه؟در می زنن؟ کاش منم اینقدر خوابم سنگین بود که صدای مهیب رو اندازه ضربه زدن به در اتاق کوچیک، می شنیدم!
پینوشت:خودمونیما ابرها هم بعضی وقتا چشم ندارن همدیگه رو ببینن!قربونت برم خدا جونم!منظورم به تو نبودا!
پینوشت 2:قبول دارین که دنیا داره به سمتی پیش می ره که آدمهای بد،هم زندگیشون بهتر باشه هم موفقتر باشن؟یعنی شرایط نمی زاره آدمها همیشه خوب باشن و آدمهای صاف و صادق همیشه بیشتر براشون مشکل پیش می آد و یه چیزی پیش می آد که حس کنن،بد باشن بهتره!
پینوشت3: شاید یه روزی یه پست در مورد پینوشت 2 نوشتم!
پینوشت۴:چقدر خوبه هی روزا رو بشماری و بشماری تا موعدش...
من و فی فی هم دیشب هیچی نفهمیدیم..فکرکنم خواب مادوتا هم مثل ابو خانه
دقیقا راست می گیا. هر چی آدما آدمای بهترین اتفاقای ب و نگرانی ها بیشتر براشون پیش میاد. آخه واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟من که سر در نمیارم
خوشحالم که برای یه چیز خوب در انتظاری. امیدوارم زود برسه وقتش. واقعا انتظار برای یه اتفاق خوب از خود اون اتفاق هم بعضی وقتا دلنشین تره
معلومه حسابیییییییییییییی منتظر تو موعد هستیا
پی نوشت 2 رو خیلییییییی قبول دارم
خوشبحالتون که آسمون بالاسرتون می قرمبه ! میخواین اگه این کار ابرها تکرار شد ، بفرستیدشون بالا سر ما تا هرموقع که خواستن وایستن به دعوا ! قربونشونم میریم !
اصفهان ِ خشک واصفهان ِ بی باران مارو داغون کرده ...
آخی...
خوااااب شنگین نعمتیه هاااا.
نه قبول ندارم هر کی بده موفقتر چون خدا صیر نمیکنه و همین دنیا میزاره تو کاسش! ولی قبول دارم نمیتونیم خیلی مهربون باشیم اصلا؛ اجازه نمیدن خب!
آره دیگه! اصلا؛ اجازه نمی دن....
سخت با پ ن 2 موفقم! علتش هم اینه که اینه که اینه که!!! هیچی واقعن ندارم که بگم چرا؟!!
می بینی ناناز؟؟اصلا؛ نمی زارن خوب باشی!!باید خباثت رو تو خودت تقویت کنی...
من عاشقت هستممممممممم


من با پی نوشت ۲
برعکس محمد دوستم... اون تا یه صدای عجیب غریب و مهیب میشنوه یهو توهم برش میداره و خیلی هول میشه
من اما یه وقتایی خوابم سبکه و یه وقتایی سنگین
با پینوشتهای ۱ و ۲ و ۴ خیلی موافقم
بر عکس این ابو خان ما!
آسم.ن قرمبه دوس دارم
منم خوابم سنگینه
من خونه هماسه بغلی مورچه راه بره بیدار میشم. . . یعنی اینقدر خوابم سبکه اونوخ فک کن با این صداها بتونم بخوابم
این عکسو خودت گرفتی؟
نه!
وای آسمون قرمبه..ازش میترسم..شدیدا با پینوشت ۲موافقم..انگار هیچی جای خودش نیست وقتی به اطرافت نگاه میکنی هرچی آدم تحصیل کرده س بیکاره وهرچی...چی بگم خب که دلم پراز درده از اینهمه بی عدالتی..وقتی به پدرم نگاه میکنم که بعداز ۳۵سال کار کردن با حقوق۵۰۰تومن بازنشسته شده ویک خونه از خودش نداره چون خونشو فروخت برای جهاز دوتا دخترش وزندگی یکدونه پسرش...با اینکه کارش طوری بود که میتونست یک شبه ره صدساله بره همونطور که دوستش رفتو الان ۲تا شهرو میخره ومیفروشه..اما بابام نخواست بد باشه وبقول خودش لقمه حروم سر سفره بچه هاش بزاره..بعضی وقتا با خودم میگم کاش بد بود بجاش الان در رفاه بود.نمیزارن خوب باشیم که..
وای ...خیلی سخته! می دونم! اینجا هیچ چی جای خودش نیست...می بینی؟؟
عاشقتم دختر! تو خیلی دلت مهربون و پاکه ممو که همش می خوای به همه کمک کنی!
فعلن به همه چیز چنگ می زنم تا نتیجه بگیرم. بازم یه عالمه بوس بوسی.
ای جونمی تو!
نمیگم صد درصد به این یقین رسیدم که آدمهای بد زندگی بهتری دارن
ولی به این باور رسیدم که بدی مثل بازی دومینو داره همه جا رو فرا میگیره انگار راه فرار هم نیست.
آدمها نمی خوان دیگه از کنار هم بودن لذت ببرن . اصلا یادشون رفته می تونه لذتی هم وجود داشته باشه. فکر میکنن دارن می جنگن برای زندگیشون ولی زندگی که جنگ نمیخواد.. تلخه ولی ناخواسته بدی جزو باید زندگی شده.
دلت آروم باش نازنین درسته خوب بودنت بهت فشار نمیاره ولی حس می کنی زیره این همه بدی داری کم میاری . خیالت راحت اگه امروز جوابی ندیدن از بد بودن امروز وقتش نبود ایمان دارم خدا دیر نمی کنه
آره عزیزم...منم باهات موافقم...پول حروم و اینها خوردن نداره... و بدی هیچ وقت پایدار نمی مونه!!
نمیگم صد درصد به این یقین رسیدم که آدمهای بد زندگی بهتری دارن
ولی به این باور رسیدم که بدی مثل بازی دومینو داره همه جا رو فرا میگیره انگار راه فرار هم نیست.
آدمها نمی خوان دیگه از کنار هم بودن لذت ببرن . اصلا یادشون رفته می تونه لذتی هم وجود داشته باشه. فکر میکنن دارن می جنگن برای زندگیشون ولی زندگی که جنگ نمیخواد.. تلخه ولی ناخواسته بدی جزو باید زندگی شده.
دلت آروم باش نازنین درسته خوب بودنت بهت فشار نمیاره ولی حس می کنی زیره این همه بدی داری کم میاری . خیالت راحت اگه امروز جوابی ندیدن از بد بودن امروز وقتش نبود ایمان دارم خدا دیر نمی کنه
من دیشب از صدای بارش بارون از خواب پریدم... بعد مگه دیگه خوابم برد.. بارون وحشیانه می بارید.. بعد هم صدای رعد و برق ...
ترسیده بودم...
منم بی خواب شدم و رفتم سراغ چایی و فشنگ!!
آره شمردن روزو خیلی دوست دارم چون موعد سالگرد دوم عقدمون داره فرا میرسه.
من عاشق صدای رعد و برقم به شرطی که تنها نباشم
منم...اما دو شب پیش واقعا وحشتناک بود!
حوالی دل من
همیشه بارانی ست
و در پس این تن
همیشه زندانی ست
بلا و درد و فغان
ز چهره ام پیداست
تمام گریه و زاریم
همیشه پنهانیست!!
چه پوز خندی،
چه خنده های ملیحی
چه دانی اندرین دل من
همیشه جنجالیست!
برای باور تو
می کنم بازی
چه نقش های پلیدی
همیشه تکراریست!!!
*قاصدک*
با درود و احترام
تائید می کنید تبادل لینک کنیم ؟
سپاسگذارم از توجه شما
التماس دعا ...
اسمون از همه حسود تره
اما دل رحم
هنوز نمی دونم
من با اسمون گریه می کنم
یا اسمون با من
همین طوره...گاهی میشنوم میگن این ادم خوبی بود ولی از بس براش بد اومد به این روز افتاد...چمی دونم در هر صورت فکر می کنم واسه اینه که یه جورایی دارن ازموده میشن...من یکی که تو این ازمون به کلی رد شدم...
بخدا دلم لک زده واسه شنیدن صدای رعد و برق...می دونی چند ماهه اینورا یه قطره بارون نیومده؟؟
دل اسمون گرفته ولی مارو لایق اشکای پاکش نمی دونه...
سلام
آره ماها که سمت کوهیم خیلی ناجور بود من نگران رامان بودم که بیدار نشه ولی خداروشکر خوابش سنگین بود.