دیروز همراه رگبار تند و درشت بهاری،زیر آسمون خدا،تو خیابون بلندمون قدم زدم و قدم زدم..شدم خیس آب...
می دونستم که فقط یه روپوش و تاپ تنمه و کفشام تابستونیه...می دونستم که بی توجه به همه آدمایی که با تعجب از کنارم رد می شن،دارم تو یه خیابون سبز سبز با درختایی که جوونه هاشون به رنگ کاهوئه، و انتهاش به بلندای زندگی من می رسه، قدم می زنم و قدم می زنم.می دونستم که ممکنه سرما بخورم...می دونستم که کیف کتون سفید و محبوبم شده کیسه آب...
اما..نمی شد...نمی تونستم که از رفتن و بارون بگذرم...!آخه من همیشه اهل گذشتن و بارون و رگبار و آسمونم...و شیشه موسیقی همیشگی خوابهای منه...
برای بقیه عکسها برین رو ادامه مطلب...
هن و هن کنون تا به خونه برسم،بارون بند اومده بود...خیلی اتفاقی که پنجره بالکن رو باز کردم،بدیعترین منظره دنیا جلوی چشمام جون گرفت و تو ذهنم برای همیشه حک شد...
یه رنگین کمون خوشگل و بینظیر و شاد خم شده بود روی برج میلاد و مثل یه بالرین رنگ و وارنگ قوس زده بود رو سقف آسمون...از اینطرف تا اونطرف...با هر هفت رنگش...داشت خودش رو به رخ این شهر دود آلود می کشید...
می بینینش؟
اون هاله بنفش خوشرنگ رو می بینین؟
مهمونی نوشت: عزیزم...به خاطر همه چیز ممنون!از اینکه می
بینم مثل اون وقتا دوباره خنده رو لبت نشسته،حظ می کنم...همه چیز عالی بود...فقط
من بازم می خواستم از اون رولتات
بخورم که دیگه روم نشد...
ووووی چه عکسایی . اره دیروز واقعا هوا معرکه بود حتی من سرمایی ام داشتم کیف میکردم
وااااااااااااااااااااو چه قشنگ![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
عاشق بارونم
سلام این آدرس جدیدمه.
http://odiseh.persianblog.ir/
به روی چشمم...
آخه من همیشه اهل گذشتن و بارون و رگبار و آسمونم...
خیلی عالی بود . ممنون از اینکه حس خوب بارونی بودن رو منتقل کردی . خوش باشی
ممنونم عزیز دلم...
مموووووووووووووووووو
دختر مگه ما با هم تعارف داریم اخه ؟! وای از دست تو ...
ممنون خانمی که اومدین ....
اماممو بین این خنده و اون خنده زمین تا اسمون فرقه ...
حالا چرا می زنی؟؟؟
می دونم عزیزم...
چه زیبا بوده این رنگین کمونه...خیلی وقت بود دیگه تو این شهر دود الود ندیدم رنگین کمونی
نمیدونم چرا برایه مردم ما عجیبه زیره بارون بدونه چتر راه رفتن؟ولی این لذت رو هیچ وقت نمیخوام از دست بدم.حتی به قیمته نگاههایه عجیب
خوب عصبانیم از دستت!
حالا چشم بچه ات چپ بشه من چی کارکنم ؟
یه شب درست میکنم میایم خونه تون ... قول میدم !
آخ جون!!دستورشو بدی خودم واسه همه تون درست می کنممممممممممم!
الهییییییییی . به زودی زود میزارم تو وبلاگ خانمی
منم این رنگین کمان رو دیدم /
یادم باشه هر وقت یه زیبایی دیدم مطمئن باشم دارم توی صورته تو نگاه میکنم چون حتما تو هم از زاویه ای دیگه داری به همون زیبایی نگاه میکنی.
عزیزیمی....مرسی خانومی...ژس هرچی من می بینم تو هم می بینی...
چقدر زیبا
منم دیروز موش آب کشیده شدم
سلام عشخم. مرسی که با عکسای خوشملت ما رو هم توی اون زیبایی شریک کردی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
خیلی نانازی خوشحالم که دیدمتون
قربونت برم...منم همینطور...
عکسها عالی بود
چه رنگین کمونی
وای خیلی به بیرقاتون خندیدم
واااااااااااااای چه عکسایییییییییییی![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
رویایی بود عکسات
عزیزمی...
ممو می دونی این پنجره خاطراتت شده جزوی از خاطره همه ما... یه جورایی باهاش انس دارم..![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
چه قشنگ از رنگین کمون عکس انداختی... چقدر خوشگله...
این چند روز هوا عالیه...
جدی می گی؟؟چه خوب...ببین این وبلاگ چه می کنه!! انگار از پنجره اتاق من می تونین همه چی رو ببینین!!تجربه هامون مشترکه...
خیلی دلم میخواست میشد باهات حرف بزنم تو پست یک گزارش کوچیک نوشتم
قربونت برم عزیزم...حتما؛...نامزدی من مال ۳ ساله پیشه خانومی...همه شو خصوصی کردم...همون اوایل نوشتنمه...البته من روزانه نمی نویسم...و وقایع رو شرح نمی دم...چون روزانه نویسی رو اصلا؛ دوست ندارم!!
سلام
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
یکی شما خجالتی هستی یک من!!
کاری نداشت که! میگفتی یکی دیگه واست از اون رولتا ور میداشت!!
تست
سلام عزیزم
ببخشید من نمی دونم سرم شلوغ بوده رمز رو بهت دادم یا نه؟ آخه فکر کنم گفته بودی توی وبلاگت بذارم اما نمی دونم گذاشتم یا نه؟ چون من برای همه ایمیل زدم
ممنونم عزیزم...
به به ممویی چه غذای خوشمزه ای
حالا حامد کوکو دوست داره... اما ژامبون دوست نداره...
ولی معلومه خوشمزه است...
نوش جونتون...
خصوصی داری...
دیدمش عزیز دلم...اینو درست کن! خیلی خوشمزه ست...
من اون کوکو رو میخوام تو همش چیزهای توپی درست میکنی قبول نیست من دوست دارم اون کوکو رو خوش بحال ابو![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
بیا برات درست کنم دوستمممممممممم!
وایی ممو جونم نترس فکر نکنم اون زن ۳۰ ساله ای باشه که تو میخوندی
قبل از سال ۸۸ فوت شد
اسمش نگار بود بعدش هم تا همین ۱ ماه پیش مادرش توی وبلاگ دخترش مینوشت.
انشاله که دوست تو سالم باشه عزیزم
ایشالا...حالا زن سی ساله چی شد که فوت کرد؟؟