ساعت: 9 شب...
مکان: پنجره اتاق خواب
موقعیت : ممو و ابو یه ملافه رو سرشون کشیدن و از پنجره تا کمر دولا شدن ،ببینن تو حیاط مجتمع بغلی چه خبره!
حالا چه خبره؟؟ مدیر ساختمون مجتمع بغلی با همسایه بی شخصیت و پرروی همون مجتمع سر پارکینگ دعواش شده و دارن گیس همدیگه رو می کنن پنبه!
ابو:بسه دیگه بریم تو!
ممو: نه!بزار ببینم آخرش چی می شه!یه
تجربه ای چیزی بیندوزیم!!
ابو: اٍٍٍ اٍ! ممو!اون چیه تو بالاکن طبقه پایینی افتاده؟
ممو: چه می دونم...لابد یه تیکه لباسه...
ابو: نه عزیزم! لباس زیره!
ممو:
ابو: چقدر آشناست!! یه تیکه از ست من گم شده ها...حواست هست؟؟
ممو: هاین؟ نکنه...مال توئه!!
ابو: مگه بیرون پهنش کرده بودی؟
ممو: آره!حالا اونجا چی کار می کنه؟
ابو: لابد پرواز کرده...100 دفه گفتم این پرچم ،بیرقا رو
بیرون پهن نکن!!زشته!! حالا خودت برو ازشون پس بگیر!!
نه بابا کی روش می شه!!!
فک کن ممویی. . .
سلاملکم ببخشید اون لباس منو بیزحمت بدید برم
آخ منم همیشه با همسری سر این پرچم بیرقا دعوا دارم!
همش میگه نمایشگاه راه میندازی، منم میگم خوب باید آفتاب بخوره دیگه
میگم خوبه همسایتون بیاد بالا بگه خانم این پرچم شوهر شما افتاده بود خونه ما
وای ممو تجسمتون کردم وقتی ملافه کشیده بودید رو سرتون!!
حالا تو اون شرایط حواس ابو به چه چیزایی بوده
9.999999917909988.29862027901سلام
با « آموزش قالی بافی » آپم
منتظرتم
حالا خوبه برای ابو خان بود... برای خودت بود چی؟؟
حالا اون مجتمع بغلی چی شد؟؟؟
هیچی! مدیر ساختمون حرفشو به کرسی نشوند!!
هی واااااااااااای من
وای خاک عالم


سلام. من مدتیه که وبتونو می خونم و لذت می برم.سوالی برام پیش اومد مگه آقایون هم ست داره لباساشون؟
سلام.حالا پس گرفتین؟
خیلی خنده دار بود کلی خندیدم
ممو جون حالا خوبه لباس زیر ابو خان بود اگه مال خودت بود چه ابروریزی میشد...فکررررر کن
میگم برو بگو ببخشید یکی از اون لباسایی که حاج اقاتونم میپوشه افتاده تو تراس شما. بی زحمت مال ما رو پسش بدین
اگه خود همسایه پائینی بیاره بالا براتون ......
اصلا اگه در زد در رو باز نکنید
شایدم بندازه پائین تر
اوووووووو شایدم استفاده کنه
فکر کن
وای خدا مردم از خنده .حالا فکر کن باید زنگ بزنی بگی اون لباسه مال منه لطفا بدید فکرش رو بکن حالا شوهره هم در روباز کنه .وای چه کارها که نمیکنی تو/.البه بین خودمون بمونه منم یه بار همینطوری شد بی خیاله لباسه شدم چندوقت بعد خانمه منو دید پرسید فلان لباس مال شماست از خجالتم گفت نه اصلا
ههههههههه چه سوتییییییی...خوبه ماله تو نبودهههههههه
حالا خوبه باد نبرده تش عین پرچم سر یه میله بندازتش!!!فک کن..اوموقع بادم توش میپیچید و میشد عین پرچم شاه آرتور فاتح
مممموووووو :)))))))))))) یعنی مردم از خنده از دستت

خوف دخمل یه گیره ای چیزی بهش میزدی که باد نبردش
وای فکر کن که فردا ببینی زده اند توی بورد ساختمان، جهت پیدا کردن صاحبش.
وای مردم از دستت...
اینقدر خندیدم بچم شاکی شد...
میگه ننه چه خبره این همه بالا پایینمون می کنی
فک کن بری دم خونه شون بگی ببخشید می شه چیز ما رو بدید؟
هییییی واییییییی منننننن
از خوندن مطلبت که واقعا از ته دل خندیدم
خنده دار تر از اون کامنت عظیمه عزیز بود
آره بابا ست داره!دو تیکه ست دیگه!
خیلی باحال بود
چقدر تو باحال هستی دختر از دست کارهای تو به قول گیتی چیزم رو میخوام که ست شه
ولی خداییش گرفتی بهمون بیا تعریف کن عشقم
راستی تو مهمونیت واقعاْ ترکوندی دستت درد نکنه بهترینها رو گذاشتی
قربونت برم...عزیزم...ممنون...
من در این مواقع انقدر گیره به اون لباس های بیچاره می زنم که نتونن از جاشون جم بخورن.
فکر کن...
سلام خانمی ببخشید اون لباس مال ماست.زنه باید بره دستش بگیره بیاره.
سلام ممو جان
خوبی؟ چه نوشته قشنگی بود. حس خوبی داشت. حس خوب یه زوج در خلوتشون.
ببخش که من چند وقتی نبودم. سرم یه مقدار زیادی شلوغ بود. عزیزم میبوسمت مراقب خودت باش.
قربون تو برم من...رامان چطوره عزیزم...
سلام ممویییییییییییی خوبی ؟

قربونت برم عزیززززززم بخدا شرمنده که دیر اومدم اما به هر حال عیدت مبارک
من واقعا لذت میبرم همیشه از این پست ها و خاطرات شیرینت
راستی وقت کردی بیا پیشم..
قربون تو بشم من...کی عروس می شی؟؟؟
hihihihiiii