تو دبیرستان زنگ ادبیات که می شد ما می مردیم واسه مشاعره...همه شعرهای حافظ که ماشالا به "د" ختم می شد و خیلی وقتا کم می آوردیم...
اما بعد یه مدت تا یه جا گیر می کردیم این بیتو می خوندیم:
دلا یاران سه قسمن گر بدانی...
زبانیند و نانیند و جانی...
بیتی که ادامه هم داشت اما من یادم نمی آد ...و آهنگ و ریتمش رو همه دوست داشتیم...
وقتی فارغ التحصیل شدیم و دیگه از شوت بازی خبری نبود و یه کم عقل به سرمون اومد،تازه این شعر تو دوست یابی مصداق پیدا کرد و خیلی هم به درد خورد...
یار زبونی یعنی اونی که فقط زبون می ریز و قربون صدقه ت می ره و هیچ کاری واست نمی کنه و وقتی کارش داری ،گم و گوره!
نونی اونیه که هروقت پول داری و بهش غذا می دی می تخه،دور و برته! وگرنه اگه یه روز فقیر و بیچاره بشی نه سر بهت می زنه و نه سراغی ازت می گیره و میره سراغ یکی دیگه که اونو بتیغه...
جونی اونیه که خیلی جون جونیه... همیشه هست . موقع شادی و غم...همیشه سراغتو می گیره حتی شده با چند خط ایمیل...اگه تو یه روزی فقیر بشی و دستت تنگ بشه،اونم بیشتر از نون خشک تو سفره ش نداشته باشه،همون نون خشکو بر می داره می آره و با تو تقسیم می کنه...
حالا به نظر شما از دوستاتون کدوم یکی نونیه؟کدوم زبونیه و کدوم جونیه؟؟
هاین؟؟(یه کم دو به هم زنی کنم و به جون هم بندازمتون!!! ناخون بزن! بزن...الان دعوا می شه...)
من که مطمئنم یار جون جونیتونم!! مگه نه دوس جون؟؟
پینوشت: لطفا دوستای من به خودشون نگیرن!تا دستم می ره به نوشتن،همه ش نگران اینم که بر و بچز حساس!یه وقت به خودشون نگیرن!
از همه تون راضیم...خدا هم ازتون راضی باشه ایشالا...منم راضیم به رضای خدا...
فقیرنوشت 2:نه بابا!من نه تنگدست شدم نه فقیر ...فقط مثال زدم به جون ابو!
دخملی نوشت: دخملی جون!جواب اون سوالی که کردی،مثبته...همونطوریه که فکر کردی...
دوست نوشت:ای جمع دوستانه قبل از عید که همه تو خونه یه دوست خوبتر جمع بودیم!!دعوتید ها....
منم یه چیزایی از اون شعر یادم میاد
به نانی نان بده از در برانش
نوازش کن تو آن یار زبانی
به جانی جان بده تا می توانی
دقیقن!! درسته!!!
راست ِراست بود. . .
ولی خب اگه بگیم کی به کیه که خون به پا میشه
اول از همه واسه آخر پستت آخجون دوم از همه اینکه خب خیلی سخته این قضیه نیاز داره به حلاجی توی ذهنم. من نگاهم به دوستی خیلی وقته عوض شده. دیگه مثل سابق از آدمهای اطرافم انتظار ندارم واسه همین توی دوستی هام کمتر آسیب می بینم. سعی می کنم اوقاتم رو با کساییی بگذرونم که انرژی مثبت بهم میدن و از یه طرف دیگه روی رفتارای دوستام ریز نمیشم. دیگه مثل قبلنا دوست صمیمی به اون مفهوم ندارم. دوستی که همه چی بهش بگم. سعی می کنم یه سری حریم ها رو حفظ کنم. اگه کاری از دستم بربیاد دریغ نمی کنم ولی خب انتظاری هم از کسی ندارم که بخواد برام جبران کنه. چقدر حرف میزنم ها
اتفاقن کار درستی کردی...باهات ۱۰۰ در ۱۰۰ موافقم عزیزم...
من اینجوریشو یادمه
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار
به پایش جان بده تا میتوانی
خوفی یار جونی؟
عجب شعر باحالی حالا هی من فکر میکنم ببینم کیا جونین.کار درست کردی برام ها
تو دوست ناز منییییییییییییییی
ولیـکن یـار جـانی را نگهدار ،
به پـایش جـان بده تا می توانی
قلبون ِ تو یار جانی بشوم ممو جانم
عزیزمیییییییییییییییییییی!
دوست جونی الان کم پیدا می شه. من امیدوارم جونی باشم. هرچند دیگران باید نظر بدن.
توکه جونیه خودمی......عقش منی تو..کجایی؟؟دلم برات تنگولیده جون جونی من
همینجام...منتهی کم می تونم بیام خونه هاتون
چقدر راست بووود
حالا ما کدومشیم
تو جون جونی هستی...
ای جانم
به نانی نان بده از در برانش
محبت کن به یاران ِ زبانی
ولیکن یار ِ جانی را نگه دار
به راهش جان بده تا میتوانی
آخ که یاد اون مشاعره ها بخیر...
پنجشنبه رو عشقههههههههههههههههه
قربونت برم دوستمممممممممممممم
مشاعره که خیلی سخته... من فقط بلدم بگم الا یا ایهی ساغی...
بعد می بازم...
از دست توووووووووووو!چقدر دلم برای وبلاگت تنگولیده...ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا!
رمزمو چرا خصوصی نکردی
واااااااااااااااااااااااااااااای
شرمنده دوستم...رمزتو سریع عوض کن...
واااای ممو مردم از خنده ...
...بوق!!...حالا چی بود این بوق؟
ممو الان از خنده ماهیچه دیافراگمم دیس ایبل میشه
الهی.. عزیزم
جدی؟ آ قربونش...
وایییییییی چقدر خندیدم....
این کلمه ... فکر کردم فقط خودمون می گیم...
نه بابا! مام بلتیم!!