ماه عسل در کیش

البته تصمیمون برای ماه عسل،خارج از کشور بود،اما خوب نشد که بشه!واسه همینم رفتیم کیش...

هوای کیش به نسبت فصل،خیلی خوب بود...هتل و پرواز و خدمات هم عالی بودن...

گشتای هتل هم خیلی به موقع و عالی بودن...

اول خیلی کلی براتون از سفرمون می گم و بعد ریز ریز جاهایی رو که رفتیم رو شرح می دم!چون از یه جاهایی حدودا" 20 تا عکس دارم که حیفه تو همین پست بزارمش...باید جداگانه گذاشته بشن...

اینجا کجاس؟خوب معلومه فرودگاه!اول صبحه!ساعت 7...

هتلمون خوب بود ...همه چیش به قاعده و منظم بود و رسیدگیش هم خوب بود...پرسنلش خوشرو بودن...

برای بقیه سفر برین رو ادامه مطلب...

اینم لابی هتله که هم خنک بود و هم آروم...100 ساعتم اونجا می نشستی هیش کی نمی گفت چرا!!از وایرلسشم حظ غریبی بردیم...

من عاشق این بولوار جلوی هتل بودم...خیلی با صفا و تمیز بود...دوس داشتم توش لی لی بازی کنم و گرگم به هوا...

اینجا راهروی هتله که از تمیزی برق می زد ...

اینجام رستوران هتله که خیلی شیک و آرامش بخش بود...نتونستم از منوی صبحانه ش عکس بگیرم!چون ضایع بود...اما سمت راست ،منوی صبحانه شه که از شیر مرغ تا تخم مرغ گاو توش بود!

همون روز اول تا رسیدیم،بدو بدو رفتیم پاساژ مرجان...جنساش زیاد خوب نیستن...قیمتاش ارزونن!اما لباس زی...زنونه ش عالیه!

شب اول رفتیم رستوران لمزی...خودتون می دونین که من به لمزی،چه ارادت خاصی دارم...پر از دانشجوهای کیش بود!اونجا اتراق کرده بودن و بلند نمی شدن،میزو خالی کنن!

استیک و سس قارچ لمزی رو حتمن امتحان کنین...!مخصوصن نونی که زیر استیک می زارن،عالیه...سیب زمینی تنوریهاشم خوچمزه س در حد بنز!تو رستوران اگه می خواستیم از غذا عکس بگیریم خیلی خیلی داغون  و ضایع بود ...اما خب یه طوری گرفتم دیگه!این دوربین ما همچین تق تق فلاش می زد که آبرومونو می برد!

بعد رستوران،با دوست ابو که اونجا زندگی می کنه،رفتیم اسکله تفریحی که ازین لنجای شیشه ای سوار شیم،کف دریا و ماهیا رو ببینیم...با اجازه تون،بنده کفش پاشنه بلند پوشیده بودم و پاهام آسفالت شده بود و تمام راهو پابرهنه رو شنای لب ساحل دوییدم و ناخواسته از خنکی شنهای تمیز ساحل تو شب لذت بردم...آب ساحل مثل اشک چشم بود...تمیز و شفاف!یه نی نی کوچولو هم با شورت داشت،نصفه شبی شنا می کرد!

اینم عکس من و ابوئه که تو آب افتاده!رویاییه!نه؟

این عکسو از توی لنج گرفتم...اینجا اسکله تفریحیه...با اجازه تون وقتی تو لنج موسیقی گذاشتن و همه داشتن کف می زدن و جیغ می کشیدن،و کف آب و و ماهیا و مرجانا رو نگاه می کردن!!اینجانب خٌسبیده بودم...اینقدر آب دریا بهم آرامش داده بود که غش خواب بودم...

هیچ چیز برام زیباتر و به یادموندنی تر از این کشتی یونانی نبود!یعنی هنوز تو رویای سوار شدنشم...ازش یه پست مفصل می زارم...

اینم غروب جزیره کیشه...

موقع برگشتن،از اون بالا تهران مثل یه گردنبد برلیان می درخشید...اولین بار بود که تهران توی شب اینقدر زیبا به نظر می رسید...

این منظره رو می بیین؟از فاصله نمی دونم چند هزارپایی با زمین گرفتمش! یعنی دقیقا" وسط ابرهاییم...اگه یه کم دقت کنین ابرا رو می بینین...

سفر وبلاگی خوش گذشت؟خوب بود؟به ما که خیلی خوش گذشت...عالی بود و حسابی خستگی از تنمون در رفت!پستای بعدی سفر،در مورد جاهای تاریخی کیش می باشد...