ممو در حال عبادت در مسجد...
یه پسر بچه پرروی 7-8 ساله با کله سنگ:اون کتابو بده به من بدم به ننه م!
ممو: برو از اونجا بردار! برا همه گذاشتن!
بچه زرده: نه! ننه من اینو می خواد!
ممو:ای بابا! بیا بگیرش!
5 دیقه بعد:
بچه پررو:ببین این مهرو بده به من! ننه م مهر نداره!
ممو:وا؟بچه جان این مامان تو چرا اینقده آس و پاس اومده مسجد؟پس با خودش چی آورده؟
بچه پررو:مهرو بده دیگه!
6 دیقه بعد:
بچه زرده:موبایلمو واسم نگه می داری؟
ممو : تو چه زود رفیق شدی!! نه! برو بده مامانت! من چرا نگه دارم؟(ممو تو دلش:عجب گیریه ها!حالا موبایل ننه هه باشه منو با فرش کف مسجد یکی می کنه!!)
بچه زرده:آخه می خوام برم دشوئی،می افته تو چاه!
ممو:خیلی خوب برو!(حالا تو دلم خدا خدا می کردم ننه هه سر نرسه و منو به دزدی متهم کنه!!)
10 دیقه بعد:
بچه زرده دوان دوان به سمت من می آد:دستت درد نکنه! من دیگه برم...
ممو:آخ! خدا! خوش اومدی...
بچه پررو:ببینم اسم شما چیه؟
ممو:شمسی خانومم! خوشبختم!
بچه پررو:زن من می شی؟؟
خوبه شب قدر پر فضیلتی بود
واااا عجب دوره زمونه ای شده ها تو این شب ها دوستان رو از یاد نبریم. راستی ببخشید یادم رفت تولدتو تبریک بکم.بهترین هارو برات آرزو می کنم.
عجب بچه باحالی بوده بیده
وای ممو خدا خفه ت نکنه مردم از خنده
پس احیا حسابی بهت خوش گذشته
ممممممممممممممممممممممممممممم
تو چی گفتی؟ قبول نکردی که؟؟؟؟
چرا اتفاقن!مورد خوبی بود!!
خب بیچاره بچه گلوش گیر کرده
جای ابو خالی بوده واسش قمه بمشه
چشم ابو خان روشن!!!!!
کدوم مسجد بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسجد در خونه مون!!
میبینم خاستگارهای توپ پیدا میکنی چشم همسریت روشن
خوب دیگه تو اجرت رو گرفتی دیگه !!
خدا همه رو حاجت روا کنه خواهر
الهی آمین!!
جواب بله که بهش ندادی ممویی؟؟؟!!!
اخه این خیلی بچه ننه بود بعد ازدواج مشکل مادرشوهری پیدا میکردی شدید
اره!والا! اینو خوب اومدی نانازی!
واقعاً هم ممو بچه های این دور و زمونه خیلی پرو شدن! ما اصلاً اینجوری نبودیم از کجا امده بود که هنوز به مامان می گفت ننه! ولی فکر کنم شوهر خوبی می شد! البته دور از چشم آبو
ننه رو من گذاشتم روش واسه خنده دارتر شدن مساله!!
من نازیم ممویی نه نانازی
اوکی عزیزم...
نظر سوووووووووووو داشته بهت... .. مگه چه جوری دعا کرده بودی...
میزدی تو مخش...
ترکیدم از خنده ممو جون!
طفلکی خوب عاشق شده بوده چرا دلشو شکوندی
ای بابااااااا..ما که کجردیم خودمونو میکشیم یه بچه دماغو هم بهمون پیشنهاد نمیده اونوخ....
راستشو بگو ممو چه وردی خوندی..جون من بگو کارمون گیره
مث اینکه کار از ورد گذشته بید!!
وایییییییی خداااا!!!
کلییییییییییییییییییییی خندیدم!!!
خیلی نمکی تعریف میکنی آدم میترکه از خنده!!!
ممو جان به من ِ دوست ِ جدید هم رمزت را میدهی آیا؟
پیشاپیش مراتب ِ سپاس ِ خود را اعلام میدارم!
آره عزیزم!ازین به بعد پستای رمز دارو بهت می دم...
سلام ...
به به!رویای عزیزم...
آخی من که میگم این ننه اش هم الکی بوده . نیست عاشق شده بوده هی میخواسته به یه بهانه ای بیاد جلووووووووو
میگفتی قصد ازدواج نداری.
واقعا هم بچه پر رو!!! چه پدر مادر بی خیالی هم داشته
ممو جان می تونی به ابو خان حسابی پز بدیو بگی هرجا میری هزارتا خاستگار پیدا می کنی.اینم یه مدل خاستگاره دیگه
وای چقدر بچه های الان زلزله شدن
از همون اول معلوم بود اهداف شومی در سرش داره. خوبی ممو دیشب خوابتو دیدم ممو
جدی؟؟چی خواب دیدی دوستم؟؟
بابا عجب تیکه ای بود دلش رو نمی شکوندی اااا
سلام ممو جان
خیلى از این بابت حرص میخورم هرجا میرم دور و ورم این بجه ها جمع میشن.
جاننننمممممم؟؟؟؟؟
می بینی تو رو خدا چه زود پسرخاله شده یه وجب قد و بالا؟؟؟؟؟؟؟...
استغفرالله.....
خب قبول میکردی
بچه زرده؟ اونم دل داره خوب!
خانمی دارم ارشیو مردادت رو می خونم...از ابو که نوشته بوذی نقطه ای شد واسه خوندنت و حالا هم حس خوبی دارم.....
ابو هم واسم جلب توجه کرد چون به پدر شوهرم میگم ابو جان! ...
دوستم بیا وب من نظر آشپزیتو بگو
خدای من عجب بچه ای نگذاشته تو اصلا بفهمی چی می خواهی دعا کنی
مثل اینکه بد جوری دلشو بردی ممو
خییلی بامزه بود. نخندیدی؟؟؟؟
vay che bacheye semejiiiiiiiiii..bazam khaili khob bahash barkhord kardi man ke age jaye to bodam mohasho mikeshidam
من موندم از این ملت فرهیخته ای که بچه رو ور می دارن میان مسجد. شب نوزدهم من رفتم مسجد یه بچه پشت سرم خوابیده بود که عرذ می خوام پوشکش بسیااااااااااااااااار خوشبو بود یکی هم جلوم بود که بمباران می کرد
یعنی دممو گذاشتم رو کولم رفتم تو حیاط مسجد نشستم. ریه هام تنگ شده بود به خدا
تولدت مبارک ممویی. از تاخیر عذر می خوام اما موجهه دیگه ایشالله امسالگیت(!) پر از اتفاقای خوب و شادی و سلامتی باشه.
من تو کف اسمتم. جون فنچی بیا در گوشم بگو
واای ممو تولدت بوده ؟ مبارک باشه عزیزم . من یه هفته نبودما تو متولد شدی
واقعا همچین بچه ای دیدی توی مسجد؟ عجب رویی داشته! من بودم میزدم توی دهنش حالش جابیاد
عجب جونوری بوده..
عجب شب قدری رو احیا کردی شما!