سفر (نمی دونم چندم؟؟)

خوب خوب می بینم که دلتون واسم حسابی تنگ شده بید!!

اون دفه ما یه سفر رفته بودیم اون دنیا و برگشته بودیم!این دفه هم یه سفر رفتیم شمال و برگشتیم.آلبوم امروز پر از عکسای جک و جونوره! هرکی دل نداره ورق نزنه!

کوههای پر برف چالوس.

این عسلی خانومه که تو کندوان پیداش کردیم.ببینید انگار خط چش کشیده...

اینم مموئه در حال چلوندن!

اینجا قلعه گردنه...تو راه جاده 2000

اینم پسرمونه که یه شبو تو اسارت سر کرد!

و فردا صٌبش آزاد شد.

اینم به قول یکی از بچه های وبلاگی "اصغر قاتله" که وقتی داشتیم ماهی کباب می کردیم اونقده خودشو به ما چسبوند تا یه کله ماهی جاییزه گرفت!

اینم ماهی سفید کباب که انقده توش فلفل چپوندیم که تا صبش می دوئیدیم ولی خیلی خوشمزه بود!

اینم یه دسته غاز و اردک بلامرده و جیغ جیغو تو جاده 2000 که تا ما از ماشین پیاده شدیم ،حمله کردن تا از ما یه چیزی دستی بگیرن!

غروب خورشید از پشت پنجره ویلای ما:

جاده ۲ هزار در پاییز از تو ماشین:

منظره شهرک ویلایی:

یه منظره دبش!

خوب دیگه چی مونده؟

اینکه بگم دلم خیلی برای همه تون تنگ شده بود!!

بعدها نوش: یعنی چی؟؟این آمارگیره درب داغون شده!

این عکس اضافه شد حیفم اومد رنگ آمیزی و زیباییش رو اینجابه نمایش نزارم: