واییییییییی!یعنی خدا نکنه من مهمونی شام یا شب نشینی دعوت شم.باید 40 روز قبلش و 70 روز بعدش کفاره و صدقه بدم و عزای عمومی اعلام کنم.
ساعت 11 شب که می شه دیگه رسمن اُفُقیم!چشامو نمی تونم باز نگه دارم و خُلقم همچین تنگ می شه که پاچه همه رو الطفات می کنم بی زحمت...
واسه اینکه خودمو واسه شب سر پا نگه دارم،از صٌبش شورو می کنم به پیشگیری:
صبونه:1هایپ سیاه می خورم+یه لیوان پُرپُر نسکافه.
بعد صبونه:1 پارچ چایی می ریزم تو حلقم.
بعد ناهار:یه هایپ لایت و قورمه سبزی تلخ با هم قاطی می کنم و هورت می کشم.(کار از محکم کاری عیب نمی کنه)
عصرش:2 تا پارچ چایی و 1 تخته شکلات تلخو باهم قاطی می کنم و فرو می دم.
اگه مهمونی شام باشه لب به دوغ و ماست نمی زنم.
اما تا ساعت می گه:دینگ دینگ 11 شده!انگار که بدن من آلرژی داشته باشه و مث سیندرلا جادوش باطل بشه،همچین خلع سلاح می شم وچشام می اُفته روهم!که با میله هم نمی تونم باز نگه ش دارم،چه برسه به چوب کبریت!!
من موندم اون بایسیکلران بدبخت چطوری تا صٌب با اون چوب کبریتا رو دوچرخه پا زد؟
چن شب پیشا که با برو بچز وبلاگی رفته بودیم قُل قُل و شام،گیج می خوردم و موقع شام نمی دیدم چی می خورم!...چشام شده بود اندازه نخودمغزم داشت شات دان می شد...نصف حرفا رو نمی فهمم و عین مٌرغای مریض نوکم می خوره کف زمین!
آلما می گف:وا! خدا به دور!مگه می شه؟
گیتی می گف:من ارتباطی بین این 2 تا موضوع پیدا نکردم آخر!
خورشید می گف:چرا همینجوریه!من امتحانش کردم...
منم که رسمن منگ بودم:هاین؟آره!اینم می شه...اصن تو راس می گی!!
پینوش: شماهام اینطوری می شین؟درمونی براش سراغ دارین؟
سلام... والا منم تقریبا همینجوریم همش خمیازه می کشم.. مگر اینکه بعد از ظهر خوابیده باشم.. نسکافه رو من اثر خوبی داره آخ جون الان میرم یه دونه میزنم به بدن
رو من که اصن اثر نداره!
خوب پس حواسم باشه از این به بعد رو حرفات از یه ساعتی به بعد اصلا حساب نکنم
تو کجایی این چن وخته؟؟
حالا من یه چی گفتم....:)))
اخ اخ درددل منو گفتی ها . خودمو می کشم نمیتونم بیدار بمونم . هروقت بحث مهمونی شام و .. میشه فقط گریه نمی کنم.اینقدر حسرت می خورم میبینم بعضی ها تا دیروقت بیدار میمونن . البته خب علتش اینه که ماها صبح زود باید بلندشیم وگرنه اگه از انور قرار بود تا ۱۰ یا ۱۱ بخوابیم که مشکلی نبود
آره! مال همین کاره دیگه هلی....
اهه چرا من برعکس توام؟
به جاش صبحای زود مررررگ منه بخوام پا شم مث آدم
خوب من کله صُب باید سرکار باشم...
وااااای ممو یهو دلم تنگولیده شد واست
.
.
.
.
.
نه مادر من یکی شبا تا بوق سگ بیدارم صبا خمارم وتو چرت وپاچه می گیرم دیشب علیرضا میگه عزیم تو چرا صبحا بداخلاقی میگم چون خوابم میاد خوووووووو
قربونت برم من!منم همینطور!! تو کجا بودی؟؟؟
من دقیقن برعکسم...
آره! خوب نمی تونم دووم بیارم...
غصه نخور عزیزم. من فکر کنم دوای دردت همون چای تلخ با یه قاشق زعفرونه. اما می ترسم دیگه تا صبح خوابت نبره ها!!
راس می گی؟؟امتحانش می کنم...
عوضش من تا دلت بخواد دیر می تونم بخوابم . اما فرداش دیگه گیج خواهم زد اساسی
خوش به حالت...
واااااااااای توروخدا اگه واسش درمون پیدا کردی به منم بگو . منم خیلی خوابالوام .
من از شماها پرسیدم....
امان از تو ممو ..
با پست قبل کاملا موافقم...
.
.
خوب می دونی شاید بدنت اینجوریه.. یعنی حتما باید ساعت ۱۱ بخوابی..
البته خیلی وقتا که منم خسته باشم.. چشمام می افته به قول خودت نوک می زنم به زمین...
بد دردیه !! بد...بانو
من تا دلت بخواد اینجوریم. البته الانا بهترم چونکه یه چیزایی میخورم مثل انواع و اقسام ویتامین ها و یه چیزی به اسم ژل رویال که از محصولات زنبور عسله. گرونه ولی هوشیاری ذهنی و بدنی آدم رو بالا میبره. از عسل فروشیا یا عطاریا می تونی پیدا کنی. من از میدون محسنی گرفتم. عسل فروشی لاویج.
آخ که قربونت برم من! دستت درد نکنه!!!
ممویی دلت بشوژه که من عین جغد تا خود صبح بیدارم... البته اگه دلم بخواد... اگه نخواد که خیلی زود بخوابم ساعت ۱۲ شبه
خوش به حالت بهاره!!
اصن چه معنی داره دوس جون آدم دیرتر از آدم بخوابه؟
ازین به بعد ساعت ۱۰ شب جیش ،بوس می ری می خوابیااااااااااااااااااااا!
خوش به حالت! من که ولم کنن تا صبح بیدارم. البته حالا که سرکار میام بهتر شدم یعنی از وقتی متاهل شدم و کار خونه رو بعد از کار بیرون دارم. قبلا که تا ۳ صبح بیدار بودم و صبح ساعت ۸ می رفتم سرکار ولی الان که صبح زود بیدار میشم نهایت ۱۲ خوابم بعضی وقتا هم زودتر!!!!!
خوش به حالت...
من هم گاهی اینطوری می شم. درک می کنم چه حی بدیه!
من همیشه همینم... خوش به حالت که گاهیه!!
عزیزم پس تو نقش شلمان رو بازی میکنی
اوهوم....:)))
سلامممممممم ممو جونم
دلم برات خیلی تنگ شده بود
ای گفتی منم عین خودتم. اونشب اتفاقا داشتم در مورد همین مسئله با شوشو صحبت میکردم که چرا اینجوری شدم چرا اینقدر زود شبا خوابم میبره در صورتیکه قبلا تا ۲ شب خوابم نمیبرد.
نمیدونم چیکار کنم خودمم.
اما همیشه مواقعی که حدود ۲ بعداز ظهر میخوابم دیگه شبا یه خورد کوچولو دیرتر میخوابم
من رسمن چن ساله همینم...
قربونت برم...منم تنگولیده بود دلم برات...
خوب عزیزم طبق تحیقاتی نیم ثانیه ای متوجه شدم که فرشته هایی که اومده بودن تا مردم شهر زیبای خفته رو به خواب ببرن اومدن این گرد رو هم تو این شهر پاشیدن فکر کنم یکی از فرشته ها راهش رو گم کرده و هر کی خوشگل تر باشه این گرد بیشتر روش اثر می کنه/
امیدوارم خودم جو گیر نشم برم از ۶ بعد از ظهر قرص خواب بخورم تا باورم شه زیباترینم
ای خواهر...شرمنده کردی حسابی...
قربون این داستانت برم...
اااااااااااا... دیدم یه کمی هنگ بودی!!! پس جریان از این قرار بوددددد... یعنی من اون روزی که 10-11 بخوابم روز جشنمه. ولی باید یواش یواش خودت رو عادت بدی. بعید می دونم بعد از عروسی بتونی (یعنی برسی) به این زودی بخوابی
می کشونمت گیتیک جونم!!
حالا ما یه چی گفتیم!!
آخی الهی قلبونت برم

راستش نمیدونم چیه طوری راهنماییت کنم ولی خوب شاید واسه اینه که روزها زود بیدار میشه و کار هم زیاد انجام میدی هاااان؟؟
آخه من اگه زود بیدار بشم و کار هم زیاد داشته باشم همینطوری میشم
عززززززززززززیزم!!
مموجونم پس چرا منم هماهنگ نشدم
من که پسورد ندارم
الان دادم بهت عزیزم!! همین الان....
اومدم بگم پس خصوصی کو؟؟؟.. که یه ایمیل خوب ازت دیدم..
من که به وبلاگت نظر دادم.. انشاالله که بانوی برتر سال می شی...
قربان یو !! بانو جونم!!!
ممو نداشتیم ها!
کی هماهنگ شده؟ با کی؟ آخه چرا؟ به ما که کسی چیزی نگفت؟ نکنه به ما نگفتی؟
عزیزم...من فقط به اونایی که می شناسم و لینک ازشون دارم و مدتهاست وبلاگشونو می خونم پسوورد و لینک دادم...
شرمنده...
سلام دوست عزیز
جشنواره خیریه پیام امید امسالم مثل سالهای گذشته برگزار میشه
طبق روال سالهای گذشته قرار وبلاگی هم داریم برای اینکه دیداری تازه کنیم
منتظر حضور پر مهرتون هستیم
برای اطلاع بیشتر از زمان و مکان قرار سایت حامی رو بخونین
سلام.. اولا که کجایی؟ دوما تو نمیخوای به من پسورد بدی؟ هاین؟!
الان می آم می دم...عزیزم...
ممو جان.. من از یه کد استفاده کردم... که راست کلیک رو می بنده و اخطار میده...
برای بلاگ اسکای نمی دونم کدش چی می شه.. اما تو گوگل سرچ کن .. بستن کلیک راست.. یه عالمه مطلب می ده... می تونی برای بلاگ اسکای استفاده کنی...
رفتم و اسم وبلاگتو گذاشتم اما این دکمه ثبتو که زدم ثبت نمیشه
بابا دو دفعه رفتم که ثبت کنم اسمتو. نمیشه. چرا اونوقت؟ این دکمه ثبتو که میزنی صفحه کلهم بی تغییر می مونه
عزیزم حتما اسم پست رو هم تو نوار آدرس می نویسی...
فقط آدرس خالی رو با
.ir
بنویس درست می شه...
ناز بشی تو ممو! خواهری منم عین توا حتی بدتر!! ساعت ۱۰ که می شه هر جا که باشه می گیره می خوابه! حتی جلو همه تو مهمونی در حالت نشسته و باشخصیت یهو می بینی صدایی ازش نمی یاد!:))
پول وَِِده!
چقد می دی بهت رای بدم؟
رای می دم...رای بده...
مگر اینکه برات کردیت کارت حواله کنم جیگر...
منم ژسورد میخوام خب!
اصلا چه معنی میده تو ایکون یه مموی پرروی طلبکار و داشته باشی من نداشته باشم؟؟!
نه تودلت میاد اخه
حیفه نظرات پستات رو میبندی. بزار باز باشه بتونیم نظر بزاریم
چشم...روی چشمم عزیزم...
امروز کامپیوترم ترکیده بید!!
پسورد