عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

سفر ۲ و نطق پدر میوه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سفر...

سلام به دوس جونای خودم...

تازه از سفر برگشتم... خوش گذشت : همه چی عالی بود:هوا زمین زندگی!

۲ تا هتل عوض کردیم: اولیش یه کلوپ قدیمی بود که تبدیل شده بود به هتل.

دومیش کنار ساحل بود و رویایی.

من به یه حقیقتی درین بین دست یافته ام: ابو تو مسافرتا خیلی خوب منو جمع می کنه! اگه اون نباشه من گیج می زنم و دور خودم می چرخم

یه جورایی بهش وابسته شدم.اولین سفری بود که من و ابو تنهای تنها بودیم و من بودم و دریا و ابو

مدیر هتل دومی خیلی سوژه خفنی بود: یه مرد ۴۵ ساله که همیشه خدا زنا با لهجه های مختلف رو موبایلش زنگ می زدن و با ناز و عشوه اتاق رزرو می کردن! (خلاصه از اون ببخشید ببخشید زن باره های خفن بود)

زندگی مشترک خیلی قشنگه! توصیه به مجردا که اینقده جفتک پرونی نکنن و سخت نگیرن و زودتر ازدواج کنن .

بازم می آم و از سفرم می نویسم .

فعلا!

ماه عسل

هورا...............

داریم با ابو می ریم مسافرت! بالاخره شناسنامه هامون رو بهمون دادن!!!!!!!!

اون آقای محضر دار واسه دادن شناسنامه هامون خیلی جفتک انداخت و بازی در آورد! اما بالاخره ابو جونم درستش کرد!

می ریم شمال فردا!!!!!! قراره صبحونه رو حسابی بخوریم.بعدش یه ناهار توپ! اما شبا شام نخوریم تا من چاق نشم!

دوس جونا فعلا فک کنم تا چن روز نباشم! اما اون جا اگه به نت دسترسی داشتم حتمن آپ می کنم!

ممنون از همه! می بوسمتون

پ.ن: نمونه های عکسامون رو دیروز رفتیم دیدیم.خیلی ماه شده بود!

ظاهر که بشه می زارمشون تو وبلاگ که ببینین!

فعلا!

دیشب ...(شب عقد کنون من)

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اتفاق

می خواد یه اتفاق تو زندگی من بیفته.

یه اتفاقی که نمی دونم آخرش چی می شه؟ به کجا می کشه؟

بعضی ها اسم این اتفاق رو می زارن یه اتفاق سبز!

نمی دونم باید خوشحال باشم یا ناراحت؟ یه حس گنگ و نامفهوم دارم امشب.

نمی خواستم تا قبل از این اتفاق بنویسم اما... مجبور شدم!

دلم هر چن وقت یه دقیقه هری می ریزه پایین! انگاری دارن تو دلم رخت می شورن.

مامانم هم هی راه می ره پشت سر هم غر غر می کنه و از درد پا می ناله!

انگاری رو هوام. خدایا...