عطــــــــــــربرنــــــــــــج
عطــــــــــــربرنــــــــــــج

عطــــــــــــربرنــــــــــــج

نظر سنجی در مورد پستهای این وبلاگ...

یه نظرسنجی داشتم...

ایده ش رو از یکی از دوستان گرفتم...گفتم بد نیست ببینم اینجا چه خبره و کیا تونستن ازین وبلاگ استفاده کنن!

رو بقیه ش کلیک کنید تا بشتون بگم!

 پینوشت:این آی پی اگر جز دوستان شماست و خودش رو دوست نشون میده و قربون صدقه میره بدونید گرگه تو لباس بره.دوستان عزیزم تو نظرات امروزتون این آی پی رو سرچ کنید و به من معرفیش کنید.چون باید به پلیس سایبری با اسم و مشخصات و وبلاگ اطلاع بدم.ممنون.... 91.99.27.153.

تو فتا به آشنامون شکایت کردم...منتظر باش...وقتی اومدن در خونه ت و محل کارت کت بسته بردنت و آبروت رفت می فهمی.

آی پی: 178.62.36.104

 خوب من سعی می کنم وبلاگم مفید باشه...فقط نوشتن و پست کردن و یه سری روزمرگیهای عادی یا صرفا شعر نباشه...نمی دونم تا چه حد موفق بودم...

خواننده های قدیمی و جدید می دونن که همیشه تو مقوله جعبه جادویی و تو پستهای کتابخانه فیلم و کتاب معرفی می کنم.بعضی وقتها هم پست آشپزی با عنوان ناخونک می گذارم.البته الان که دونه برنج اومده،کمتر می تونم پست غذاهای جدید بگذارم چون وقتش رو ندارم.

همیشه می بینم پستهای کتاب،فیلم و آشپزیم حدود 2000 تا 5000 تا بازدید کننده داره.اخیرا که پستهای بچه داری رو اضافه کردم، دیدم خیلی استقبال شده...یعنی هنوز م که هنوزه بازدید کننده داره و خیلیها بهش رجوع می کنن و سوال می پرسن.حتی گذاشتنش روی سایت پرسیار و جز لینکهای مفید گوگل...

یه پست غربالگری هم گذاشته بودم برای خانمهای باردار که تا اینجایی که من می دونم،خیلی طرفدار داشته...

پستهای سفر به آنتالیا (مخصوصا پارک آبیش)و سفر به دوبی و وایلد وادی هم بازدیدکننده ش خیلی بالا بوده...حدود 22000 نفر...و تابستونا بازدیدکننده هاش زیادتر می شن.

حالا راست و حسینی بهم بگید از این پستها استفاده کردید؟کتابی رو خوندید که خوشتون اومده باشه؟اسمش رو هم بگید بی زحمت! یا فیلمهایی رو که معرفی کردم،دوست داشتید یا نه!با ذکر نامش لطفا!

از روی لینکهایی که ارائه دادم خدایی آشپزی کردید؟به دردتون خورده؟

پستهای بچه داری چطور؟یا غربالگری و پستهای سفر به خارج از کشور...؟هوم؟

خداییش بگید دیگه! بدجنسی هم نکنید!!یه ذره بجنبید و تنبلی رو بذارید کنار! و یه تکون به خودتون بدید اگه دوست داشتید.نگید ولش کن! که چی بشه! اگه دوست نداشتید با اسم مستعار برام بنویسید یا ناشناس...مهم نیست!فقط بنویسید برام ببینم چی به چیه.خوشحال می شم بدونم.برام خیلی جالبه...

پینوشت:همه کامنتها جواب داده می شن...همه!

کتاب نوشت:این لینک و این لینک هم برای خرید اینترنتی کتابهام...بنا به درخواست و پیغامهای جدید دوباره گذاشتم.

نظرات 76 + ارسال نظر
بهار یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:14

واقعا می گم من زندگی کردن رو لزت یاد گرفتم مرسیییی

جدی؟پس خیلی خوشحالم...

مونیکا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:20

سلام.همین طوره.پستهایی که میزارید مفیده.من پست های سفررو خیلی دوست دارم..مخصوصا که با جزییات و عکسه و مستنده...به من لذت میده و انگار خودم توی اون سفر بودم... کتاب هم یک روز دلگیر ابری رو خوندم که جالب بود..پست های آشپزی هم خیلی عالیه..امیدوارم پست های سفر روز به روز بیشتر باشه ....

ایشالا...مونیکا جان...حتما...

شیوا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:43

پستهای کتابت رو خیلی دوست دارم بیشتر کتابهایی رو که معرفی کردی خوندم از کتاب خودت خیلی خوشم آمد و با بقیه کتابها حال نکردم مثل یکی از کتابهای حمزه لو
مرسی از مطالب مفیدت

ممنوننم ازت...

مریمی یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:44

من ترجیح می دهم ناشناس برایت بنویسم
وبلاگت رو ه ر رو زسر می زنم حس خوبی توش دارم مثل بقیه وبلاگها آه و ناله نیست انرژیش مثبته خیلی مثبته معلومه که خودت هم آدم مثبتی هستی
پستهایی که برای دخترت می نویسی رو واقعا دوست دارم و آرزو می کنم یه دختر داشته باشم یه روزی

خدا رو شکر...مریم جان...

... یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:45

همیشه می خونمت همیشه و پستهای دخترت رو خیلی دوست دارم
باز م بنویس :)))

حتما عزیزم...حتما...

ملودی یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:50

فیلمهایی که معرفی می کنی احساسی هستن تا اینجا که خیلی خوب بودن پستهای آشپزیت هم همینطور

فیلم دیدنم کم شده اخیرا! اما چند تایی دیدم،بازم می ذارم حتما...

تینا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 09:59

ممو جان سلام من چندین ساله خواننده خاموشتم میدونم خیلی بی معرفتی کردم هر روز وبلاگتو باز میکنم هم سن و سال خودتم ولی نی نی ندارم خیلی از فیلمایی که معرفی کردیو تهیه کردم و لذت بردم برای مسافرت دبی هم از سفرنامت استفاده کردم عاشق پستایی هستم که برای دونه برنج مینویسی عاشق انرژی مثبت و حسایی هستم که تو زندگیت جاریه خلاصه که کلی ازت چیز یاد گرفتم برای شما و ابوی عزیز و دونه برنج لبی شاد و دلی خندون و تنی سالم رو از خدای مهربون آرزو میکنم
میبوسمت دوست خوبم

تینا جان...خوشحالم که برات مفید بوده...همیشه روشن باش!خوشحال می شم و ممنون برای ارزوهای قشنگت...

شرل یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:04

احساس نزدیکی زیادی باهات دارم نمی دانم چرا اما واقعا وبلاگت رو دوست دارم و چندین ساله که خواننده خاموشتم از پستهایی که برای دونه برنجت می نویسی واقعا لذت می برم و از کتابهایی که معرفی می کنی

خدا رو شکر که دوست داری عزیزم...

هما یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:21

عزیزم من تقریبا همه پستاتو می خونم پستای کتاب و فیلمت خیلی برام مفید بوده

خداروشکر هما جان...اسم هم ببر چه کتابی یا چه فیلمی...ممنون..

مریسام یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:21

منم تمام پستهات رو در تمام زمینه ها با دقت خوندم... ولی راستش وقت نکردم یا به عبارتی تنبلی کردم مثلا کتابها رو بخونم یا فیلمها رو ببینم...

آی آی! تو دیگه چرا؟حسنی شدی ها!! بجنب مری جان!

الهام یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:29

فقط اومدم بنویسم که خهیلی دوستت دارم و خواننده خاموشتم سالهاست ازت زیاد یاد گرفتم اینجا نمی شه بگم تو خصوصی می نویسم

ممنون بابت خصوصی عزیزم...خوشحال شدم خیلی...

ترلان یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:33 http://tarlancafe.persianblog.ir

من خیلی کتاب میخوندم ولی الان چند سالیه که هم وقتم کم شده هم موقع مطالعه سردرد می گیرم (چشمم هم ضعیف نشده ها!!) ضمناْ به منبع هم دسترسی ندارم. اینه که نمیتونم از پست های کتابیت استفاده کنم. فیلم ها رو هم دلم میخواد ببینم ولی باز فرصت نمیشه متاسفانه!
میمونه پستهای دونه برنج که خیلی حال می کنم باهاشون. من قلمم به اندازه تو خوب نیس ولی خیلی وقتا احساسی که من به شازده کوچولوم دارم رو در قالب پستهایی که برای دخملت می نویسی می بینم! انگار از زبون من برای پسرم نوشته شده! اون فرشته کوچولوی ماهت رو ببوس

ترلان!؟اصلا بهت نمی یاد کتابخون نباشی!! شروعش سخته اما می تونی! کتاب منو که باید بخونی! زوریه!!! بیخود بهانه نیار!
قربونت عزیزم...تو هم آیدین رو ببوس از قول من خیلی...

پیتی یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 10:52

تو ژانرهای کتاب خیلی سلیقه هامون یکی نیست اما کلا خوب خیلی از تجربیات حرف می زنی و هم اینکه این لطف رو در حق خواننده هات می کنی خیلی خوبه حالا ممکنه به درد یکی بخوره به درد یکی نخوره.. مهم اینه که تو هدفت بالا بردن سطح تجربیات آدمها از طریق دوستانشونه.. به هرحال بابت وقتی که می ذاری ازت ممنونم..

مشکل اینجاست که تو نخونده می گی بده! جدیدیا رو می گم ها! اما من خوندم و می گم از ترجمه های جدید خوشم نمی یاد...قدیمیها یه چیز دیگه بودن!
خوب یه دفعه بگو چیزی یاد نگرفتی دیگه! چرا می پیچونی؟خدایی شعر هام هم بهت حس خوب نداده؟خدایی؟یه کم داری کم لطفی می کنی پیتی!!

ترلان یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 11:39 http://tarlancafe.persianblog.ir

من که اولش گفتم که خیلی کتابخون بودم!! یادمه دبیرستان که بودم تابستونا یه روز در هفته مدرسه باز بود و یه نفر رو میذاشتن برای جوابگویی به ارباب رجوع. منم همون یه روز میرفتم مدرسه و ۲۵-۳۰ تا کتاب بر میداشتم میاوردم خونه و یه ماه بعد میرفتم همه رو یه جا پس میدادم!!!
الان سرم درد میگیره.... آخه من میگرن دارم... با این وجود چشم... سعی می کنم دوباره از اول شروع کنم.
کتابای تو رو هم گذاشتم انشالله ۲-۳ ماه دیگه که اومدم ایران بگیرم با خودم بیارم!!!

منم دبیرستانی بودم مثل مور و ملخ کتاب می خوندم...شوخی کردم ترلان جان...هر وقت دوست داشتی بخون...اگر خوندی کتابهام رو نظرت رو حتما بهم بگو...حتما!

تسنیم یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 11:57

سلام ممو جان.
من همسن خودت هستم و یک دختر ۸ ماه و نیمه دارم.یعنی دخترکم دقیق یک ماه و سه هفته از دونه برنج شما کوچکتره.از اول بارداریم خواننده وبلاگ شما شدم و از اون وقت تا حالا با تمام حس و حالهای مادرانه شما همزاد پنداری داشتم.خودمم وبلاگ نویس بودم ولی ماههاست که دیگه برام حس و حال گذشته رو نداره وبلاگ نوشتن.با اینکه مثل شما عاشق نوشتن هستم.الان مدتهاست پشت مانیتور ننشسته بودم و شما منو بالاخره به اینجا کشوندید.
از پستهای بچه داریتون خیلی استفاده کردم تابحال و همیشه هم منتظر بودم راجب غذا دادن به بچه هم بنویسید ولی ننوشتید.خیلی دوست دارم بدونم برنامه غذایی دونه برنج چی بوده و هست.
ازتون مچکرم که همیشه با انرژی مثبت مینویسید.فقط یک انتقاد کوچیکم داشتم مربوط به همون پست بچه داری که زمانی که راجب رفلاکس مطلب نوشتید است که استرس زیادی به من اون زمان وارد شد در مورد رفلاکس دخترم.در حالیکه به نظزم نباید اینطور میشد.
امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشید کنار همسر و دخترک نازتون.

مرسی عزیزم...یادمه یه بار بهم گفته بودی.آخه بچه ها تو ذائقه با هم فرق می کنن.در مورد رفلاکس هم اینا توصیه بهترین متخصص گوارش کودکانه.به نظرم همونقدر رفلاکس مهمه که قلب بچه مهمه.منشا تمام دردهای نوزاد و حساسیتها رفلاکسه.خودت بعدها به این نتیجه می رسی،رفلاکسی که کنترل نشه حساسیت و آسم ایجاد می کنه عزیزم.نوزادی بوده که کنترل نشده و الان 3 ساله ست و به همه چی آلرژی داره،به چیبس ،پفک،سیب زمینی تخم مرغ! تا می خوره ورم می کنه صورت و دهنش...پسری کوچولویی رو می شناسم که به خاطر همین رفلاکس دندونش هنوز در نیومده و به جراحی کشیده کارش.مطمئن باش مساله مهمیه...ممنون از نظر و انتقادت..

تینا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 11:59

ممو من یادمه که خیلی خوب بوده و استفاده کردم و دعا به جونت کردم علی الخصوص از معرفی فیلم و سفرنامه دبی .... اما با ذکر نام؟؟ آخه چی فکر کردی در مورد من آیزایمری !!!! واقنی؟

خداروشکر...همینی که گفتیه کافیه عزیزم...

غزل یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 12:05

در مورد کتاب سلیقه اییه کاملا من تکین رو دوست دارم شیر دل همم بعضی کتابا مثله ادامس کش دارن من اصلا حوصلم نمیاد بخونم ولی ممنونم بخاطر کتاب و فیلم
بچه داری خب پسملیه مابزرگتره و خیلی مسائل رو گذروندم
دیگه اهاااااا من عاشقه سفرم گرچه خیلی کم میرم و سفرنامه ها رو دوست دارم دیگه اشپزی هم همینطور
فقط اینکه شما خیلی کم میاین انورا هاااااا البته خب حق داری وبه من چیزی برای یاد گرفتن نداره مثله شماااااا

خدا رو شکر که تو یکی صادقی با من...بعضیها انقدر مغرورن که اصلا دوست ندارن بگن چیزی رو یاد گرفتن یا دوست دارن.شاید من چون زیاد مغرور نیستم و با همه روراستم،دوست دارم بقیه هم همینطور باشن که نیستن!

دوست یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 12:55

نگاهت به اطراف رو دوست دارم دریچه دیدت خلاقانه است معمولی نیست من شعرهات رو خیلی دوست دارم

ممنون عزیزم...

خواننده خاموش یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 13:11

سلام من خیلی وقته خواننده خاموش وبلاگتون هستم باید بگم من زندگی کردن رو از شما یاد گرفتم ممنون که ما رو در تمام لحظاتتون شریک میکنین و اینقدر برای خواننده هاتون وقت میذارید وارزش قایل هستید من هم یک دختر دارم وحس پست های دونه برنج نازتون برام کاملا ملموسه

خواننده خاموش یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 13:12

سلام من خیلی وقته خواننده خاموش وبلاگتون هستم باید بگم من زندگی کردن رو از شما یاد گرفتم ممنون که ما رو در تمام لحظاتتون شریک میکنین و اینقدر برای خواننده هاتون وقت میذارید وارزش قایل هستید من هم یک دختر دارم وحس پست های دونه برنج نازتون برام کاملا ملموسه

ممنون عزیزم...خوشحالم کردی خیلی...باعث افتخارمه...

غزل یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 13:52

قربونه شماااااا صادقی از خودتونه
یک چیزی شما فیلمارو دانلود میکنید یا از جایی تهیه میکنید اگه جایی هست میشه لفطا معرفی کنیددد
دانلود برام سخته اینجا که نمیشه خونه هم کامی ندارم
یه چیزه دیگه وقتی نیتت مثبته کافیه حالا یکی ممکنه خوشش بیاد یکی نه مهم اینه که خودت راضی هستی
من به شخصه وقتی مینویسم انگار باری از روی دوشم برداشته میشه انگار روحم از خستگی در میاد شاید یکی خوشش بیاد یکی نه گرچه وبه من روزانه نویسی هست من فقط برای خودم مینویسم زندگی هم هم غم داره هم شادی

نه غزل جان! دانلودی نیستن! راستش بیشتر ش رو ویدئو منمون برام می آره یا از سی دی فروشی تو میلاد نور طبقه اول تهیه می کنم.آشناست.کنار خیابون گاندی هم یه دستفروشه که فیلمهاش به روزه و با کیفیت!!

ویدا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 14:02

من همه جوره قبولت دارم رفیق
وبه واسطه وب تو رمان خوون شدم اینو جدی میگم
واقعا علاقمند شدم و دارم میخونم
بچه داری و آشپزیات هم دوست دارم
فیلم رو دروغ چرا از وقتی بچه دارشدم خیلی کم دیدم
ولی دوباره دارم می بینم وجدیدا از پستای معرفی فیلم استفاده می کنم
کلا من وبتو دوست دارم
وهمچنین خودتو
با اینکه خیلی چیزا برای فخر فروشی داری ولی فوق العاده خاکی هستی
دقیقا مصداق این جمله که درخت هرچی پربارتر سربه زیرتر

قربان مامان دلبر...خدایی منم ازت خیلی حسهای خوب گرفتم آشپزی خوش آب و رنگت...انرژیت...خونگرمیت...دوستت داریم زیاد...هم تو رو هم مانی جیگر رو!

مونا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 15:03

من همه ش رو واقعا دوست دارم

ممنون مونای عزیز...

شبنم یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 15:38 http://shabnevesht91@blogfa.com

سلام من از پستای فیلمتون خیلی استفاده کردم

چه خوب...

memol یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 16:00 http://ona7.blogfa.com

من که عاشق اینجام از دو سه سال پیش...از پستهای جعبه‌ی جادویی بیشتر استفاده کردم...و اردی‌بهشت 92 همه‌ی کتابایی که برای نمایشگاه معرفی کرده بودی رو خریدم
پاینده باشی

همه رو؟چه خوب عزیزم...امیدوارم همراه همیشگیم باشی...

خانومه خونه یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 16:56

ممو جان چرا اون پست رمزیت دیگه باز می شه خووووووو

خوب رمزشو عوض کردم!!!

مژگان یک دنیا عشق یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 17:18

من از پستهای بچه داریت استفاده کردم
و نوشته هات در مورد دونه برنج رو خیلی دوست میدارم

قربان یو...تو که عزیزی بابا!

ساینا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 17:21

در امر کتاب خوندن و معرفی کتاب همیشه به من کمک کردی.
ایشالله پستهای بچه داری هم به زودی مورد استفاده قرار میگیرن

ایشالا ساینا جان...

آوا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 21:04

سلام ممو جون من خاموشم یکی دوبار روشن شدم عزیزم خواستم بگم از پست شکر گذاریت یاد گرفتم اعتمادبه نفسم پایینه باید ببرم بالا از خیلی چیزا که بقیه با از اون پایینترش کلی اعتماد به نفس دارن و متاسفانه من بنا به تربیت فوق العاده رسمیم ندارم مثلا این که خانواده ام 50 ساله تو میرداماد اسم و رسمی دارن (کوچه 7 نفت شمالی) به اسم ما بوده زمان شاه ! شوهرمم که خداروشکر بهترین شرکت مدیر فروشه و از اول خونه داشت تو پاسداران و بعدم فروخت اومدیم کوی فراز سعادت آباد !!!!اینا یکی از خوشبختیهامه بقیه شم جا نمیشه ولی خوشم اومد نفست

نمی دونم اینا رو واسه چی به من میگی؟نه می شناسمت! نه علاقه ای دارم که بشناسمت!آخی...طفلی...دلم برات می سوزه...آدم نباید به بالاتر و برتر از خودش حسادت کنه...باید سعی کنه مثل اون بشه...

آوا یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 21:12

خودم و شوهرم فوق لیسانس و ماشالله همه خانواده هامون تحصیلات عالیه ولی ماشالله به اعتماد به نفسه شما[:S042: من که ندارم متاسفانه :دی

خوب آدم مهمیم...اینو هنوز متوجه نشدی؟تحصیلات عالیه رو که همه دارن...اما کو شخصیت عزیزم؟کو متانت و ادب و هنر؟هوم؟بخل و حسد چیز خوبی نیست...

نسیم یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 21:22 http://bardiajeegar.blogfa.com

خب من خیلی وقته میخونمتون...البته فکر کنم قبلا هم اینو گفته بودم
من درسته از کتابایی که معرفی کردید استفاده نکردم(بخاطر اینکه من همییییییشه یه چیزی برای خوندن دارم...البته درسی)
از تجارب بچه داری هم خب چون پسرم 7سالشه قاعدتا استفاده ای نکردم به اون صورت
ولی تا دلتون بخواد از اینجا انرژی گرفتم...این خیلی خیلی مهمه ممو جان...من با خوندنت همیشه انرژی مثبت می گیرم و کلی چیز ازت یاد می گیرم که هیچکدومش کتاب و آشپزی و بچه داری نیست....یه چیزی فراتر از اینهاست...شاید زندگی باشه!

نه دیگه! به بهانه درس کتاب رو کنار نذار! مرسی که اینقدر با دقتی عزیزم...

بهار یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 21:50 http://faslejadidema.blogfa.com

عزیزم چیزی که تو وبلاگت موج میزنه حس سرزندگی و شادیه. من خیلی از خوندن پستهات لذت میبرم.
پستهای سفری و پستهای بچه داریت هم تو ذهنم گذاشتم در فرصت مناسب در آتیه نزدیک بهشون رجوع کنم.آخه من تازه عروسم

مرسی عزیزم...خدارو شکر...تازه عروس خانوم...

رضوان یکشنبه 19 مرداد 1393 ساعت 22:54 http://dokhtar0irooni.blogfa.com/

من روراست بگم که خیلی از پستات خوشم میاد.
شور و سرزندگی توشونه و ناخود آگاه آدمو به سر ذوق میاره.
بعدم که اون پستای بچه داری رو خیلی خوشم اومد.با اینکه بچه ندارم اما خوب اگه یادت باشه اجاره گرفتم و نوشته های اون بخشتو کپی کردم و نگه داشتم واسه وقتی که بچه دار شم.
خلاصه اینکه کارت بیسته بیسته.ایول

مرسی رضوان جان...ممنونم...امیدوارم صاحب یه فرشته سالم بشی...

ماه گل دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 04:03 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

اوووم من که خیلی از این فضا لذت می برم..
آدما هر جایی که ازش چیزی یاد بگیرن رو دوس دارن
اول اینکه حس زندگی داره با همه ی خوبی و بدیش درست عین زندگی..
از.فیلمات چهار پنج تایی رو دیدم مثل لنگرگاه امن. وکیل مدافع شیطان. Silver و چند تا دیگه..
کتاب هم خیلی اهل رمان محض نیستم ولی به شدت از رمانای خاص استقبال می کنم کتابای خودت رو هم با کمال تاسف هنوز نشده تهیه کنم دوس داشتم می اومدم نمایشگاه از خودت می گرفتم که خودت شاهد بودی نشد ولی یخ فکرایی دارم..
پستای بچه داریت عالی بودن ممو جان و با اجازت کپی کردم برای مامان شدنم دوست دارم باز بیشتر از تجربه ات بگی مثل جدا کردن جای خواب بچه و خیلی چیزهای دیگه که برات امکان داره...
خلاصه اینجا همه چی هست واسه سرگرمی ؛))

مرسی عزیز دلم...در مورد جای خواب هر کسی یه عقیده ای داره! من از 4 ماهگی تو تخت خودش می خوابونمش برای اینکه مستقل بار بیاد و لوس نشه و خداروشکر موفق بودم تا الان...

غزل دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 09:25

دیدم این دستفرشا رو اطمینان نمیکنم بهشون
میلادنورو ندیدمممم یعنی دقت نکردممممم
مرسییییییی ممو جان

چرا نمی شه؟سی دی فروشی میلاد نور خیلی بزرگه! قشنگ تو دیده عزیزم...

متولد ماه مهر دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 09:39

شاید ارتباط از زمان بارداری و بعد دنیا اومدن دونه برنج باهاتون بیشتر شد ولی قبلش هم از اطلاعاتتان در مورد کتابها استفاده می کردم ولی الان مشتاق نوشتن در مورد دونه برنج هستم چون بارداری و بچه داریمون تو یک زمان بوده حدوداً، مثلا پسر من رفلاکس و الرژی داره پستی که در این مورد نوشتی را با دقت بیشتری خواندم. کلا قلمت را دوست دارم موفق باشی

ممنون عزیزم...و از اینکه اینجا رو می خونی خوشحالم...پسرت رو ببوس.

هما دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 09:55

کلا سبک کتابی که می خونی با من سازگاره هر دتا کتاب خودت رو هم خریدم و خوندم
تو فیلم هم علشق این فیلم Message in a Bottle

بالاخره یکی پیدا شد بدون غر زدن سلیقه ش با من تو کتاب یکی باشه...من بیشتر نوت بوک و کارهای اسپارکس رو دوست دارم.پیغامی در بطری هم عالیه...

فیروزه دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 10:02

با تشکر از شما من از پست های آشپزی و معرفی فیلم خیلی استفاده کردم .

به به..چه خوب دوستم...مثل اینکه باید پستهای فیلم رو زیاد کنم.

پیرامید دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 10:11 http://lifeformyself.blogsky.com

خب ممو جان من هیچ کدوم این پست هایی که گفتی رو نخوندم، یا کتاب هایی که معرفی کردی رو نخریدم و نخوندم. اما متن روزانه هات رو همیشه می خونم. آهنگ وبلاگت رو هم خیلی دوست دارم. و این که امیدوارم همیشه شاد و موفق و سر حال باشی... من بیش تر با روزانه هات حال می کنم دیگه! همین! منظورم این بود که فکر نکنی روزانه ها مفید نیستن و حتما باید یه نکته ای تو یه پست باشه تا مفید باشه و خونده بشه... این از من..

یعنی می خونی اما اون پستا رو نخوندی؟مگه می شه؟
به هر حال ممنون از نظرت پیرامید جان...

یک خاموش خجالتی دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 14:11

سلام دوست عزیزاز ر.وزانه هات لذت می برم و از پستهای آشپزی و کتابت واقعا استفاده کردم از پستهای سفر نامه ت هم همینطور عالی بودن برای ترکیه رفتن
من از روی پست آنتالیا خواننده وبلاگت شدم .مفیدی و من اینجا رو دوست دارم.ممنون

ممنون دوست عزیز...ایشالا همیشه خواننده اینجا بمونی..

یک آقا دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 14:14

از همه پستهاتون استفاده کی کنم همه مخصوصا فیلمها

این پستهای فیلم عجیب طرفدار داره ها!!

پیتی دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 15:04

نه عزیزم من نگفتم چیزی یاد نگرفتم اتفاقا خیلی صفحاتی که از تجربیات دوران بارداری و بچه داری رو سیو کردم که بعدا ازش اگر قسمت شد استفاده کنم.. یا مثلا متنهای احساسی که نوشتی خیلی زیبا وصف شده بودند.. و یا حتی آشپزی ها..
من کی گفتم که نخونده می گم از این ژانر خوشم نمیاد؟؟ اصلا مگه می شه نخونده در مورد یه کتاب نظر داد؟ من می گم از کتابهایی که صرفا داستان و سرگرمی باشن خیلی لذت نمی برم.. همن.. هیچ خواننده ای رو نفی نمی کنم ... من از این ژانر خوشم نمیاد کما اینکه کتابهایی توی این ژانر ممکنه خیلی خوب نوشته شده باشند.. و قلم خیلی خوبی داشته باشن نویسنده هاش...راستش فرصت نشده کتاب شما رو هم بخونم البته نظر نمی دم اما مطمئنم که تو قلمت خوبه و حتما داستان خوب از آب دراومده.. شکی نیست..
به نظرم شما هم از شانس بدت تنها کتابهایی رو خوندی که مترجمهای ناوارد داشتن.. مترجمهای بد زیادن ولی هستن کسانی که ترجه های خوبی انجام می دن.. به هر حال ما فقط نظراتمون متفاوته ولی باهم دوستیم.. بی انصافی چیه؟؟

آقا ما گفتیم کم لطفی!! بی انصافی کدومه دوست جان!...خدایی من از مترجمهای خیلی خوب هم خوندم...مثل نسیم معتکف که همه می گن بیسته!یا ذبیح الله منصوری...معتکف اسکارلت رو ترجمه کرده که واقعیت از 20 صحفه جلوتر نرفتم!یا منصوری که بر می داره یه داستان دیگه سرهم می کنه از رمان!من اصلا منظورم به کتاب خودم نبود...اصلا!منم می گم این ژانر عاشقانه صرف نیست و حرف برای گفتن داره.سه شنبه ها با موری به نظرم خیلی سبکتر از سبکهای جدید ایرانین! مثل نوشته های وفی و زویا پیرزاد...دوست جان! می دونم که اینا رو نخوندی دیگه! چون اینا برای سرگرمی نیستن! حرف دارن...اما کتابهایی مثل همین موری یا اتاق یا ترجمه های دیگه صرفا چون خارجی هستن نباید حتما بهتر باشن...و مطمئن باش نیستن!داریم بحث می کنیم عزیزم..دوستیمونم سرجاشه! اختلاف سلیقه ست دیگه!!

ورونیکا دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 16:08

راستش ممو جان بعد از به دنیا اومدن دخترک میزان فیلم بینی و کتاب خونی من خیلی پایین اومده.... اما کتابهای خودت و کتابهای اسپارکس رو خوندم.... مخصوصا نوت بوک و پیامی در بطری.....
نوت بوک رو که مجردیهام بارها و بارها.... کتابشو بیشتر از فیلمش دوست داشتم....
حس خوب و مثبت وبت رو خیلی دوست دارم... مخصوصا نوشته هات برای دخترت....

واقعیتش اینه که منم سرعت کتابخونی و فیلم دیدنم بعد از بچه دار شدن پایین اومده اما ماهی دو تا متاب رو می خونم...خداروشکر عزیزم...منم عاشق نوت بوکم و لنگرگاه امن! مرسی دوست قدیمی...

هلیا دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 16:31

راستش من وقت زیادی برای خوندن کتاب یا دیدن فیلم ندارم.ولی از پستهای سفر کیف می کنم خصوصا که با عکسه.انگار خودم رفتم.درباره بچه داری هم می خونم هرچند دیگه نمی خوام بچه دار شم.ولی عاشق پستهاییم که از احساست برای دخترت میگی.خیلی دوستشون دارم

خوشحالم هلی...

فرشته دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 17:40

بذار ببینم
من از همه پستهات لذت می برم از پستهای سفر و کتاب هم بیشتر فقط جدیدا کم کتاب معرفی می کنی و شاید به خاطر نی نی هست
اما از اینکه از وبلاگت لذت می برم شکی نیست خیلی به دردم خورده مخصوصا پستی که گفتی خدا قبل از اینکه زمین بخوری گرفتت درس گرفتم ازش دیگه هیچوقت نا امید نمی شم

خدارو شکر فرشته جان...خوشحال شدم...

خانومه خونه دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 18:17

خب عزیزم شاید میخواستم جوابت رو به اخرین کامنتنم بخونم

شرمنده دوستم!

صبا دوشنبه 20 مرداد 1393 ساعت 18:48

پسرم یه روز از دختر شما کوچیکتره و همین منو بیش از پىش مشترى شما کرده

چه بامزه...ببوسش...

مهدیه د سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 00:02

سلام
بجز انرژی مثبتی که از خوندن نوشته هاتون میگیرم ، یه کتاب معرفی کرده بودین اسمش پارلا بود اونو خوندم چندتا کتابم در نظر دارم که بخونم. با این که مجردم پست تجربیات زایمانتون و نکته هایی که گفته بودین جالب بود. یه متن عالی هم در مورد آدم خوبی بودن همیشه هم خوب نیست نوشته بودین، تکان دهنده بود واسه من. شاد و غمگین شدم و دلم سوخت واسه خودم و یه بنده خدایه دیگه. اینارو یادمه فعلا ولی قطعا بیشتر از این حرفا بوده.
ممنون به خاطر همه چیز

خوشحالم مهدیه جان...اگر حتی یه پست من یه تلنگر برای یه نفر هم باشه جای شکرش باقیه...ممنونم از تو...

دریا سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 05:10

عزیزم من می تونم بگم ار تمام پست هات لذت می برم. وبلاگت عین زندگیست.

مرسی عزیزم...لطف داری...

زهرای روزهای خوب پاییزی سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 07:35

من از همه پستهات لذت میبرم ..دروغ نگم از سفرنامه ها و پستهایی که برای جیگر خاله دونه برنج می نویسی بیشتر ..از پستهای غذایی ات یکی اشو درست کردم و فیدبکشم برات نوشتم...دیگه دیگه اینکه کلا از شخصیتت منشت قلمت و کلا از همه چیت خوشم میاد.میدونی که؟؟؟؟

قربانت زهرا جونی...لطف داری عزیزم...اون که بعلهههه..حسابی عزیزی....

مهرنوش (مامان آرشا) سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 11:53

سلام دوست عزیز،
من از خوانندگان خاموش قدیمی هستم که هر روز مخصوصاً طی دو سال گذشته اولین وبلاگی که هر روز باز می کنم وبلاگ شماست و این دومین دفعه است که روشن شدم (آمار خواننده های خاموش خجالتی دفعه اول).
عزیزم من از خواندن نوشته های شما لذت می برم مخصوصاً پستهایی که برای دختر گلت می نویسی و همین احساس خوب و لذت باعث شده که هر روز به اینجا سر بزنم و همین برای من ارزشمند است البته از پستهایی که در خصوص سفر، کتاب، آشپزی و .... هست هم استفاده کردم . مثلاً خرداد ماه یک سفر هر چند کوتاه اما لذتبخش به همدان ترتیب دادم و همینطور این اواخر هم کتاب دردم را خوندم . با توجه به شاغل بودن و بچه داری و وقت کم فعلاً از علایقم که خوندن کتاب، سفر، دیدن فیلم هست کمی دور شدم اما مترصد فرصتم که کتابهای شما را تهیه کنم و بخونم.
ممنون که می نویسی و حسها و تجربیاتت را با ما تقسیم می کنی.
امیدوارم همیشه سالم و شاد در کنار دخترت باشی.
پرنسس کوچولو را ببوس.

ممنون مهرنوش عزیزم...خیلی لطف داری.امیدوارم که خیلی زود وقتت آزاد بشه و بتونی کتاب و فیلم رو استفاده کنی.وجود کسانی مثل توئه که دلگرمی میده...

الی سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 11:57

سلام مموی عزیزم.منم که همیشه میگم خیلی دوستون دارم.از قلم همیشه سبزتون گرفته تا شخصیتتون رو.اینجا رو هم از تک تک نوشته هاش گرفته تا هدر و موزیک وبلاگ رو خیلی دوستشون دارم.از اینجا بود که من با داستان و رمان اشنا شدم همینطور نویسنده ها.از لحاظ اخلاقی ازتون اموختم.همیشه ی همیشه ی همیشه قدردانتون هستم تا روزی که زنده هستم همراهتونم.ایشالا از موفقیت های بعدی و کتابهای بعدی تون بخونم.خیلی دوستت دارم زیاد.

ممنون الی عزیز...لطف داری...

فرشته سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 17:46

ممو جان تو بینظیری چون اونقدر خاکی و نجیبی که به آدمهای کثیفی نظیر این آوا که معلوم نیست از کدوم جهنم درهای پیداشون شده و چشم ندارن خوشبختی کسی رو ببینن و غصه و غم حسادت داره می کشتشون اهمیت نمی دهی.آوای بدبخت بی ادب و بی شخصیت راهت رو بکش و برو تو به درد چیزی جز لای جرز نمی خوری

واقعا حرفی ندارم...چون برام اهمیتی ندارن سپردم دست فتا و مراجع قضایی مربوطه.

فلو سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 17:47

مه پستهات رو دوست دارم نمی تونم بگم کدوم رو بیشتر اما همه رو می خونم هر روز ممو

ممنونم عزیزم...

مریمی سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 18:39

ممو جان من نمی دانم این خانم چی گفته اما خوب کاری کردی گذاشتیش برای مراجع قضایی.اینا مثل داعش برای کشور خطرناکن

رها سه‌شنبه 21 مرداد 1393 ساعت 21:55

سلام من ی سال پیش خیلی اتفاقی با اینحا اشنا شدم و از اون موقع دیگه نتونستم ولش کنمبا اینک فک کنم سنم اصلا ب مخاطبین اینجا نمیخورهولی هرشب سر میزنم.مخصوصا پستایی ک درمورد عشق ب دخملتون و زندگیتونه خیلی دوس دارم خوندنش ارومم میکنه کلی انرژی میده
ایشالا زندگیتون همیشه پر از احساس ارامش باشه...همون حسی ک این روزا ب حد مرگ میخوامش...

مرسی رها جان...ایشالا لحظه هات همیشه پر آرامش باشه...

خانومه خونه چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 01:02 http://ladyhome1.persianblog.ir

من پستای مربوط به جیگر طلا رو دوس دارم.کامنت اون بنده خدارو الان دیدم وخوندم.من که غذآی شلکی ازت ندیدم.من نمیدونم ماها حناق میگیریم ابراز وجود نکنیم؟مردم چه حوصله ایی دارن هآ...اصلا بد...بگو بیخود...خب راحت ترن که نرن جایی رو بخونن بجای اینکه بخونن وحرص بخورن وتیکه بندازن.
اگه هرکاری از دستت برمیاد بکن.خوبکاری میکنی.عههههههه

واقعا درست گفتی...اینا بیمارن عزیزم...ایشالا فردا مشخص می شه با شبکه این ای پی که مال پارس آنلاینه صحبت کردم..با وکیلشون.

شرل چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 01:48

ممو جونم همه تو رو می شناسند و دوست دارن این آدمهای بیخود و حسود زیادن بی خیالشون باش چون کوچکتر و پایینتر از اونی ین که بخوان شمرده بشن حتی

نمی دونم چی بگم..لطف داری بهم...

مونیکا چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 08:16

یه پست شاید حدود ۲ سال پیش گذاشته بودید که راجع به یه دختر نوجوان بود که توی خواب از دنیا رفته بود و در بیمارستان از پدرومادرش رضایت برای پیوند اعضا می گیرن و چقدر ناراحت کننده این کار رو انجام میدن...خیلی من رو تحت تاثیر قرار داد...اونقدر که نظرم راجع به این قضیه به کلی عوض شد و کارت اهدام رو باطل کردم...خواستم بدونید بعضی پست هاتون چقدر تاثیر گزاره...ممنون....

جدی؟؟واقعا وحشتناک بود...واقعا...

تینا چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 09:53

ممو جان از این آدمای چشم تنگ و حسود همه جا هست کسایی که تحمل دیدن خوشیهای کوچیک دیگران رو ندارن ولشون کن بذار بترکن از حسادت . مهم اینه که ما عاشقتیم و ممنونیم ازت به خاطر اینکه تجربیات خوبتو در اختیار ما میذاری

متاسفانه هم زیاد شدن تینها جان...ممنونم عزیزم...

me چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 10:08 http://metoyou.blogfa.com/

من که از پستات لذت می برم عزیزم مخصوصا پستهای دونه برنج که قبلا هم گفتم..

ممنون عزیزم...لطف داری..

سپیده چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 12:31

دوست خوبم لینک اول کتابی که گفتی کار نمی کنه امیدوارم همیشه در کنار همسر و فرزندت خوش باشی

جیحون؟اگر جیحون کار نمی کنه از لینک شهر کتاب استفاده کن...جیحون کتاب رو تمام کرده و باید سفارشش بدن بیارن.

ماهنوش چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 13:21 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

من کلا همه مطالبت رو دوست دارم درهم فرقی نمیکنه تو کدوم فیلد باشه
ولی میدونی چیزی که درونت بارز دیدم و جذبم کرده جدیت تو کل منش زندگیت (نه اون جدی بودن صرف رفتاری) این که راه خودت رو داری روش خودت رو و اینکه تا حدودی رک هستی (ینی اهل تعارفات بیخودی نیستی و بی شیله پیله) و اینکه خودتی ، خودِ خودت. دنبال جلب رضایت اینو اون نیستی خیلی این اخلاقات رو دوس دارم ممو و سعی میکنم تا هر چقدرش رو که بتونم وتو قالب زندگی من بگنجه ازت یاد بگیرم .. در کل همیشه مث خواهر بزرگ ازت حساب بردم

واقعیتش راه خودم رو می رم...و از این تعبیرت ممنونم عزیزم...یکی از دوستان گل منی...

ماهنوش چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 13:23 http://bottom-of-my-heart.persianblog.ir/

راستی بیشتر از همه عاشق پستای سفرنا مه هات هستم و پستهای اشپزی و تجربیات بارداری و بچه داری ایشالا بوقتش باز خونی میکنمشون

ایشالا عزیزم...

آتی چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 15:29

من از انرژی مثبت و شاد بودن پست ها خیلی لذت میبیرم از اینکه واقعا داری زندگی میکنی.
از این که چه طور میشه هم به بچه و کار خونه رسید هم مطاله و فیلم دیدن و کتاب خوندن و کتاب نوشتن رو رها نکرد.
متاسفم که بعضی ها نمیتونن خوشی بقیه رو ببینن. بعید میدونم کسی چشم و دل سیر باشه و اینجوری بیاد تو کامنت ها فخر بفروشه.

مرسی عزیزم...لطف می کنی...مطمئنا چشم و دل سیر نیست!حرف درستی زدی...

رهگذر چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 17:54

امیدوارم کسی که اینقدر تنگ نظر هست به سزای اعمالش برسه این همه فخر فروشی و بی ادبی از یک آدم فوق لیسانس بعیده ! حتما اونی نیست که می گه و اینقدر بی ادب و بی تربیته..از بدترین کلمات استفاده کرده ممو جان هر کاری که تونستی بکن تا به مجازاتش برسه

دارم همین کار رو می کنم...ممنون از نظرتون...

ترنم چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 19:41 http://www.nofualt.persianblog.ir

مموی عزیز من پست های بچه داریتو بیشتر میپسندم البته فعلا فرصت نشده کامل بخونمش...حس خوبی بهت داشتم تا زمانیکه تو یه پستی ازت درخواست رمز کردم و جواب درستی ازت نگرفتم وپرسیدم متوجه نمیشم؟باز پاسخ درستی نگرفتم ...کمی دلخور شدم و کامنت کمتر گذاشتم باخودم گفتم اگه ممو نخواد به من رمز بده ممکنه دلیلی برای خودش داشته باشه اما ایجاد سردرگمی برام عجیب بود

ممنون عزیزم...راستش منم خیلی تعجب کردم ازت! چون تو یه موقعیتی که من اصلا حال درستی نداشتم و چند هفته نبودم و این هم تو پستهام کاملا مشخص بود،شما تقاضای رمز می کردی...شما وبلاگت رو هم حذف کردی...بعد من از کجا بشناسم و بهت رمز بدم عزیزم؟خودت قضاوت کن! حرفهای خصوصیت رو با کسی که اصلا نمی شناسی در میون می گذاری؟ببخش که خیلی رکم! اما واقعیته ترنم جان...بذار آشناییمون بیشتر شه.دقت کرده باشی به کسانی رمز می دم که چندین ساله می شناسمشون....سعی می کنم ازین به بعد زیاد خصوصی نذارم که شرمنده دوستانی مثل تو نشم..

sara چهارشنبه 22 مرداد 1393 ساعت 23:16

سلام .انم اولن کامنت من
خیلی وقته م خونمت .اولین بار اسم وبلاگت که خاص بود منو کشوند اینجا
شخصیت مجازی ات اروم و مهربون و مثبته .دوستش دارم .همیشه فکر می کنم مردی که با همچین زنی زندگ میکنه خوشبخته
از پستهات ...غذاها رو دوست داشتم و خیلی هاش رو درست کردم .سلیقه ی فیلمی امون بیشتر بهم نزدیکه ولی در مورد کتاب نه.من سبک متفاوت دوست دارم و متاسفانه اون پستها ی معرفی کتابت رو دنبال نمی کنم .ولی دوست دارم کتابهات رو بخونم .به زود ی

سارا جان ممنون از نظر لطفت...خوشحالم از اینکه غذاها رو پسندیدی و متاسفم از این که سلیقه ت تو کتابخونی باهام جور نیست و خوشحالتر می شم اگر کتابهام رو بخونی...

:) پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 00:55

فقط می تونم بگم حس جاری بودنت و قلب پاکت رو دوست دارم اینجا به من امیدواری و زندگی می ده وبلاگت یه منبع انرژی و احساسات مثبته.با وجود مشکلی که من دارم واقعا به نوشته های آدمی مثل تو احتیاج دارم ممو
امیدوارم همیشه موفق باشی
راستی کتابت رو خوندم هر دو عالی بودند مخصوصا دومی بخت زمستان بی نظیر بود نتونستم ولش کنم یه نصفه روز طول کشید تا خونده شد دستت درد نکنه ممو جان بابت نوشتن و کتابهای خوب

لطف داری بهم اما اسمت رو ننوشتی
ایشالا که مشکلت هر چه زودتر مرتفع بشه دوست عزیز...

زن متاهل پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 09:41

من کلا نوشتن ات را دوست دارم قلمت را
مخصوصا نوشته های را که به دونه برنج مینویسی
من از اینکه به زندگی خوش بینی و داری لذت میبری درس میگیرم
ازینکه زندگی را دوست داری وعاشقانه زندگی میکنی درس میگرم
وهمیشه برای شادیتان دعا میکنم

مرسی عزیزم...لطف می کنی...منم از مقاومت تو و قوی بودنت لذت می برم

ترنم پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 11:17 http://www.nofualt.persianblog.ir

وبلاگ من حذف نشده که ممو...آره یادمه که اون روزا ناراحت بودی ولی پست رمزی جز پست های جدیدت بود...بگذریم...

آدرسی که می ذاری باز نمی شه عزیزم.نه...پست رمزی من دقیقا قبل از اون قضیه بود.دوباره برگرد ببین...

خانومه خونه پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 17:16

اون اسکول خانوم اومده واینجا هم دری وری نوشته .خوشش نیومده نظرم رو اینجا نوشتم
http://ladyhome1.persianblog.ir/comments/795265/14692800/ البته با وی پی ان...موندم اگه نمی ترسیده چرا اینبار با وی پی ان اومده...ادم حسود احمق

بهت که گفتم چی کار کردم دوستم...نتیجه ش رو می بینه..

شکوفه پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 19:40

مموی نازنین دوستت داریم من عاشق وبلاگت کسی هم نمی تونه تو رو ناراحت و اذیت کنه واقعا تو بی تربیت و حسادت بعصی از ادما هیچ شکی نیست یک زن اینقدر بددهن و بی آبرو باشه از مردهای زورگیر و خلافکار چه انتظاری می شه داشت؟از آدمهای مجرم چه انتظاری می شه داشت؟مطینم که عاقبت خوبی نداره
آوا خانم ای زن بی ادب برو با روح کثیفت خوش باش

ممنون دوست خوبم...

memol جمعه 24 مرداد 1393 ساعت 19:45 http://ona7.blogfa.com

من the vampire diaries رو دیدم...الان دارم دوباره می‌بینم...محشــــــره...
خیلی هم سلیقه‌ایم...چه خوب

عالیه...

shima شنبه 25 مرداد 1393 ساعت 10:20

سلام عزیزم واقعا وبلاگ خیلی خوبی داری یعنی یک نفر می تونه بیاد و مطابق با سلیقه از وبلاگت چیز یاد بگیره کتاب، آشپزی ،مادرانه ها، همسرداری و .... خلاصه که من از قسمت مادارنه و آشپزی خیلی لذت میبرم.بوس

مرسی عزیزم...خوشحالم کردی...

موکا یکشنبه 26 مرداد 1393 ساعت 11:38 http://mokacoffee.blogfa.com/

خب من پست های خاطرات زایمان رو دنبال میکردم و اصلا از همونجا هم باهات آشنا شدم. عاشقشونم کلا...
هر چی تو وبت بنویسی دوست دارم. سفرنامه ها رو هم اگر رمزی نکنی که میتونم بخونم وگرنه که هیچی...
کلا خوب مینویسی... ساده و زنانه و روان...

ممنون عزیزم....دیگه اثاث کشی نکن کا گمت می کنم هااا.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.